آیسان عبادی·۳ سال پیشروایتِ فوتبالدر سال ۱۳۷۷، وقتی که تنها ۱۳ سال داشتم عاشق فوتبال شدم.مسابقات جام جهانی را با شور و هیجان تماشا میکردم.محمد خاکپور اسطورهام شده بود.تمام…
آیسان عبادیدرخودکار آبی·۳ سال پیشزندگی من و همکلاسیام فاطمهپدر و مادرم هر دو تحصیل کرده و شاغل بودند.هر دو از صبح علی الطلوع میرفتند سرکار و تا عصر هم نمیآمدند خانه.شده بودند افتخار فامیل! غریبه و…
آیسان عبادی·۳ سال پیشبافتن موی یار، از کارهای مردانه استعزیز و آقاجان ۵۵ سال باهم متاهل بودند.وقتی عزیز ۱۵ سال داشت با آقاجانم که آن زمانها جوان خوش قد و بالای ارتش پهلوی بود ازدواج کرد.به گفته…
آیسان عبادی·۳ سال پیشروایت کودک همسریآن شب همه چیز عالی بود.شبیه پرنسسها شده بودم.مادر لباس سفید چینداری تنم کرده بود و به دخترداییهایم اجازه داده بود تا کمی صورتم را بزک کن…
آیسان عبادی·۴ سال پیش"ایدههای احمقانهی بچگی"کلاس سوم دبستان بودم که یکی از احمقانهترین ایدههای زندگیام را با دوستان نزدیکم عملی کردم.جریان از این قرار است که روز معلم بود و همگی شو…
آیسان عبادی·۴ سال پیشپاورقی۲من شعر گفتن بلد بودمشاعر شدم،به عشق شبیکه تا صبح برایت شعر بخوانمقسمت نشد!و حالا توهمسر مردی هستیکه شعر گفتن بلد نیستو شب ها تا صبح،برایت ا…
آیسان عبادی·۴ سال پیشپاورقی ۱اما واقعیت این است که ما، همانطور که نمیتوانیم انتظار این را داشته باشیم که پروانه ای روی یک گل برای همیشه بماند و یا پرنده ای برای همیشه ر…