مداد آبی·۹ ماه پیش۲ + ۲ = ۴ ?بار دیگر با صدای بلند خندیدند ، ای انسانهای نادان ! آهی از سر اندوه کشید . چطور ممکن بود به چنین افرادی ثابت کند که عقیده ایشان اشتباه ا…
مداد آبی·۲ سال پیشانسانانسان موجود عجیبی است .چیزی را از ته دل می خواهد ، اما وقتی آن را به دست می آورد انگار نه انگار که تا قبل از این هر چه را داشت برای بدست آو…
مداد آبی·۲ سال پیشاز طرف الیزابت«اینجا هوا خیلی سرد است ، با اینکه هنوز اوایل پاییز است اما پیاده رو ها پر از برگ های زرد و نارنجی شد و زیر پا صدای قرچ قرچ قشنگی می دهد .…
مداد آبی·۲ سال پیشتوپتابستان ها ، مخصوصا حوالی تیر ماه کوچه های محله پر می شد از صدای خنده بچه ها . برای همین اکرم هیچ وقت تابستان ها را دوست نداشت ، نه فقط به…