دوست داشتنو که نمیشه لقمه کرد لای نون، و نمک زد بهش و گذاشت تو دهنِ زن و بچه. دوست داشتنو که نمیشه شُست و توی سبد گذاشت و چید توی میوهخوری. نمیشه که دوست داشتنو بگیری دستت و بری توی صف نونوایی، دو تا نون بگیری بذاری سر سفره. نمیشه که با عشق بری داروخانه و دو تا قرص سردرد بگیری واسه همسرت. دو تا پوشک بگیری واسه بچهت. یا مثلاً صاحبخونه که سر برج اومد پشت در، نمیتونی که دوست داشتن بذاری توی پاکت و دو دستی تقدیمش کنی یا بگی اساعه با موبایل برات کارت به کارتش میکنم. روی قبض برق که نمینویسه مبلع قابل پرداخت: «همین که یکدیگر را دوست دارید کافیاست!» یا نمینویسه «یکدیگر را دوست دارید؟ اخطارِ قطع در صورت عدم دوست داشتن.»
نمیشه بری به مغازه و بپرسی اون لباس یا اون شال چند و فروشنده ببینه با هم خوشاید بگه: «چقدر همدیگه رو دوست دارید؟ این مجانی، مهمون من.» قیمت خونه که نمیآد پایین، وقتی ببینه دو نفر همدیگه رو دوست دارن. حسابها که پر نمیشن، وقتی میببینن دو نفر دلتنگ هماند. تاختن دنیا که کم نمیشه، وقتی دل دو نفر میتپه واسه هم. با دوست داشتن که نمیشه شرمندگی رو کم کرد. حالا چی میگی؟ باز میخوای بگی بهونه میآرم واسه دوست داشتن؟ اصلاً قبول. دوستت دارم، دوستت دارم، گور بابای دلار پنجاه و سه هزار تومن.
#مونولوگ