سلام خدمت همگی دوستان، چه شاگردام، چه فالوورهای اینستاگرام و چه بقیه افرادی که این مقالهها رو دنبال میکنن. رضا هستم و با قسمت سوم داستان لاغری خودم در خدمتتونم. توی دو قسمت قبلی در مورد اینکه چطور کاهش وزنم رو شروع کردم و اصن پیشد که تصمیم به لاغری گرفتم حرف زدم. میتونید قسمت اول رو اینجا و قسمت دوم رو اینجا بخونید. البته یک عذرخواهی هم بهتون بدهکارم، چون همونطور که میدونید قرار هست داستان لاغری رو هر سه شنبه قسمت جدیدش رو بذارم ولی متاسفانه دیروز لپ تابم مشکل پیدا کرد و نتونستم منتشرش کنم. پس هر سه شنبه با من همراه باشید، هم قراره داستان لاغری خودم رو تعریف کنم و هم از تجربیات و نکات مهم مربوط به کاهش وزن و تناسب اندام صحبت کنم.
خب امروز میخوام در مورد این بگم که چطور توی راه لاغری ارادم رو حفظ کردم و پا پس نکشیدم. قبلش یه نکته جالب بگم، چند وقت پیش یک سوال توی استوری پیج اینستاگرامم مطرح کردم که مهمترین دلیل اینکه برای کاهش وزن نتیجه نمیگیرید چیه؟ خیلی برام جالب بود که اکثر افراد نداشتن انگیزه و اراده رو مطرح کرده بودن و تعداد کمی فقط در مورد رژیم و ورزش مشکل داشتن. واسه همین تصمیم گرفتم این قسمت رو به اراده و راهکارهای حفظ اون در کاهش وزن اختصاص بدم.
همونطور که گفته بودم قبل از کاهش وزن اصلی که 65 کیلوگرم بود، بارها تلاشهای ناموفقی داشتم و به نتیجه نرسیده بودم، اما دلیل موفقیت اصلی همون جرقه ای بود که توی ذهن همه میخوره و همون هدف موجب میشه که کاهش وزن و یا تناسب اندام رو شروع کنیم. این هدف اصلی میتونه صدها دلیل مختلف باشه. مثل سلامتی، شادتر زندگی کردن، خرید و پوشیدن لباسهای دلخواه، فیت بودن و خوشتیپ بودن، ازدواج، بچهدار شدن و کلی دلایل دیگه. برای من سه اولویت در ابتدا از همه مهمتر بود، ناراحتی خانواده، سلامتی و پوشیدن لباسهای دلخواه. دلیل اول رو که قبلا در موردش مفصل صحبت کردیم و داستانش رو گفتم، دومی هم که معلومه، چون من از اون دسته افرادی نیستم که بگم یک بار زندگی میکنم، پس تا میتونم بخورم، دوس ندارم با کلی مریضی و سختی زندگی کنم. دلیل سوم هم واقعا روی اعصاب بود، وقتی برای خرید لباس جدید اول مهر یا دم عید وارد مغازه میشی و این سوال مزخرف رو از فروشنده میپرسی که لباس سایز من داری؟ و اون موقع مجبوری هر چی واست میاره بخری و این خیلی رو مخه! همیشه این رو تو پیجم میگم، کاری کن وقتی میری مغازه لباس بخری، به جای اینکه بگی لباس سایز من چی دارین، بگی از اون لباس فلان رنگشو واسم بیارین! این خیلییییی لذت بخشه. البته یه چیز دیگه هم هست، وقتی لاغر میشین تو قضیه لباس دو تا اتفاق واستون پیش میاد که برای منم افتاد، اول اینکه انقدر انتخابهاتون زیاد میشه که به سختی انتخاب میکنید، دوم اینکه چون قبلا لباس زیادی نداشتین انقدر میخرین که پولاتون تموم شه. البته یک سالی هست که این مورد رو ترک کردم!
اینهایی که گفتیم همه برای این بود که اولین و مهمترین مرحله اراده داشتن رو بهش اشاره کنیم. "هدف" مهمترین هست. شما باید هدفتون رو از کاهش وزن بدونید، اون رو همیشه جلوی چشمتون بذارید و ببینید تا انگیزتون حفظ بشه و همراه اون اراده هم بیاد. به نظرم آدم بی اراده نداریم، آدم بیهدف و بیانگیزه زیاد داریم. پس هدفت رو مشخص کن، بذارش همیشه جلوی چشمت و مدام بهش فکر کن. قشنگ یادمه، توی مسیر باشگاه یک بوتیک پوشاک بود که قبل باشگاه از کنارش رد میشدم همیشه و مانکنی رو میدیدم که یک ست سرمهای تنش بود و با خودم میگفتم بالاخره این رو میخرم. آخرش هم وقتی لاغر شدم انقدر لباسای قشنگتر خریدم که اونو کلا بیخیال شدم.
دومین مرحله اینه که شما به برنامتون یکی دو ماه به زور هم که شده پایبند باشین، بخاطر اینکه تغییرات رو ببینین و وقتی میبینید که دارین تغییر میکنید خوشحال میشین و متوجه میشین زحماتتون بینتیجه نبوده و همین بهتون کلی انگیزه میده و ارادتون رو قوی میکنه. پس به زور و دعوا هم که شده یکی دو ماه برنامتون رو واقعا رعایت کنید، وقتی روی ترازو میرین و میبینین وزنتون کم شده، وقتی لباساتون کم کم گشاد میشن، وقتی شبها نفس نفس نمیزنید و کمتر عرق میکنید، ارادتون مثل بمب منفجر میشه.
و اما سومین عامل تقویت کننده اراده، داشتن یک همراهه، چه توی ورزش، چه توی رژیم. یک نفر که باهاتون شروع کنه یا اینکه حواسش بهتون باشه و شما رو تشویق کنه، باهاتون ورزش کنه، رژیم بگیره و کلی به هم کمک کنید. یا اینکه یک رقیب داشته باشید، یا مثلا افرادی که وزن کم کردن رو توی اینستا دنبال کنید و انگیزه بگیرید. این مورد آخر رو خودم خیلی انجام میدادم و واقعا برام موثر بود.
خب امیدوارم این قسمت براتون مفید بوده باشه و حتما نظراتتون رو واسم کامنت کنید.