آرامگه یار
آرامگه یار
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

حالا چرا ؛ استاد شهریار

آمدی جانم به قربانت : شهریار
آمدی جانم به قربانت : شهریار


آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا،
بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؛

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگ‌دل، این زودتر می‌خواستی حالا چرا..

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام فردا چرا؛

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم!!
دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا؟!

وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار
این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا..

آرامگه یار : شهریار : https://t.me/aramgahyar
آرامگه یار : شهریار : https://t.me/aramgahyar

شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
این‌قدر با بخت خواب‌آلود من لالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
این‌قدر با بخت خواب‌آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می‌کند
در شگفتم من نمی‌پاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر
این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا:)

شهریارشعردلتنگیغمگینعاشقانه
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست ••• منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید