در وضع عجیبی هستند ، چشمانم را میگویم
طاقت دیدن ندارند ، دلش را ندارم در نگاه زیبایت
غرق شوم زمانی که از دلتنگی هایت برایم میگویی
دلم میخواهد دوباره بگویم که چقدر دوستت دارم
اما زبانم یاریم نمیکند ، میترسم بگویم من از تو بیشتر دلتنگ شدم
جرأت شروع کردن تکرارهای دوست داشتنی را ندارم
خودت بهتر میدانی چرا...
خسته ام ، میترسم...
کافیست فقط یکبار نگاهت کنم ...
آتنا میرزایی