ویرگول
ورودثبت نام
سوسن چراغچی
سوسن چراغچیفقط نویسنده
سوسن چراغچی
سوسن چراغچی
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

خواب و بیدار



از پشت پرده تور، گنجشکی را می بینم که رو به این خانه نشسته، سر به بالها فرو برده و  ناامیدانه وجود خویش را می کاود.
اگرچه خاموش و سرد،  ولی چنین می نماید که هنوز امیدوار است
که اگر نبود، در این لحظه حال، اینجا ننشسته بود.
گنجشک دیگری کنارش می نشیند و هر دو در انتظار می مانند.

از این نمایش سرد و خاموش پاییزی،
به یاد می آورم که دیرزمانی است گنجشک ها را از یاد برده ام.

راستی این بیوفایی، این خواب  فراموشی، از کجا آمده است؟
از کی و چطور، همسایه قدیمی را فراموش کردم؟؟؟

زندگی ما آدمیان همین است.
یک سر در خوابیم
سرتاسر در فراموشی آنچه بر آن عهد بسته ایم
و از یادش می‌بریم.

الست بربکم...*

آن روز خدا ما را گواه گرفت و ما شهادت دادیم که آری او خدای ماست و با او عهد بستیم  که
هرگز مباد روز قیامت بگوییم ما غافل شدیم

ولی ما آدمیان،  پیمان خود را فراموش می کنیم.
گاه بر می خیزیم و به یاد می آوریم ... به یادمان می آورند.
و دوباره به خواب غفلت فرو می افتیم.
گاه و بیشتر،  غافلیم

گنجشک ها، این لحظه های همیشه همراه، حی و حاضرند...

همواره بیدار و در انتظار

اما افسوس که ما بی خبران ، همواره در خلسه ایم و غافل از لحظه های زنده و هشیار..
و این است زندگی ما
خواب  و بیدار

سوسن چراغچی
صبح پاییزی
۴ مهرماه ۱۴۰۴

  • سوره اعراف، آیه172

غفلتپاییزبیداری
۱۲
۰
سوسن چراغچی
سوسن چراغچی
فقط نویسنده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید