Ghasem Nekahi
Ghasem Nekahi
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

سربازی و دیگر هیچ (قسمت چهارم)

سربازی و دیگر هیچ (قسمت اول)

سربازی و دیگر هیچ (قسمت دوم)

سربازی و دیگر هیچ (قسمت سوم)

عکس تزیینی نیست.پیاده روی تاکتیکی 22 کیلومتری دوره 235 شیروان.نفر دوم از سمت راست شما اینجانب می باشم.
عکس تزیینی نیست.پیاده روی تاکتیکی 22 کیلومتری دوره 235 شیروان.نفر دوم از سمت راست شما اینجانب می باشم.


تو این هفته دور پادگان پیاده روی روزانه با سلاح و جلیقه و کلاه و قمقمه داشتیم که در اون خیزها و کارهای تاکتیکی تمرین شد.مرحله دوم میدان تیر که به صورت درازکش 200 متر بود هم اجرا شد.

روز چهارشنبه 1398/4/26 جانشین پادگان اعلام کرد که میان دوره ما از یکشنبه عصر تا جمعه 1398/5/4 خواهد بود و این یعنی فقط 5 روز.ساعت 11 و نیم ظهر یکشنبه حرکت کردیم و تقریبا ساعت 6 و نیم غروب رسیدیم گرگان.متاسفانه نتونستم از این میان دوره خوب استفاده کنم چون سرما خورده بودم تو چله تابستون:))

جمعه ساعت 9 شب به سمت شیروان حرکت کردیم و صبح رسیدیم چون فرمانده پادگان درخواست رژه حماسی کرده بود تقریبا تمام طول هفته رو آداب داشتیم و رژه کار می کردیم.هفته ی سخت و گرمی بود بنابراین تصمیم گرفتیم که برای دومین بار آخر هفته بریم مشهد.

شنبه 5/11 رژه حماسیمونو رفتیم و از فرمانده دو تا خیلی خوب گرفتیم و بعدا فهمیدیم که فرمانده از رژه ما بیشتر از بقیه خوشش اومده و قراره تشویقی بده.در طول این هفته هم دو تا پیاده روی شبانه داشتیم یکی مشق تیم و گروه و یکی پیاده روی شبانه با ماسک:)

خوب رسیدیم به آخر آموزشی یعنی قسمت جذاب و هیجان انگیز اردوگاه،شنبه 5/19 با تمام تجهیزات به سمت اردوگاه که تو چند کیلومتری شمال پادگان بود حرکت کردیم اولین کار چادر زدن بود ما 12 نفر اول از بقیه قد بلندتر بودیم و تو یک چادر،6 نفر سمت راست 6 نفر سمت چپ،غروب هم رفتیم برای سنگر سازی.

شب اول فرمانده بهمون گفت که خشم شبه و آماده باشین دوشکارو هم دقیقا آورده بودند جلوی چادر ما بالای بلندی گذاشته بودند،ساعت 11 شب ما تو چادر آماده بودیم که سریع بریم سمت سنگرامون.سنگر ما بالای چادرمون و سمت چپ بود و جای سنگلاخی و خطرناکی بود به خصوص زمان پایین اومدن.

برای نگهبانی شب هم از ساعت 21 تا 4 صبح یک ساعت یک ساعت باید پست می دادیم که بچه ها توافق کردند قرعه کشی کنیم و برای هیجان بیشتر پوچ هم بزاریم.من هم خوش شانسی آوردم و دو شب اول پوچ:))))و شب آخرم 21 تا 22.

روز دوم صبح تیراندازی انتقالی داشتیم و شب هم مشق تیم و گروه و برای هر نوبت 5 تا تیرگازی بهمون می دادند.

و اما روز سوم روز پیاده روی تاکتیکی 22 کیلومتری ما بود(عکسی که برای این مطلب گذاشتم واقعی و از این پیاده رویه)21 مرداد 1398 که مصادف با عید قربان بود رو هیچ وقت فراموش نمی کنیم بعد از نماز صبح حرکت کردیم عیدی که خدا بهمون داد این بود که اون روز استثنائا هوا ابری شده بود بعد از طی مسافتی ساعت 9 بود که توی دشتی نشستیم و صبحانه خوردیم و بعد باز حرکت کردیم و قبل از ساعت 2 ظهر رسیدیم اردوگاه دیگه پاهامون ماله خودمون نبودند و خودشون جلو جلو حرکت می کردند:))بعد از ظهر هم کمین و ضد کمین داشتیم.

22 مرداد 1398 روز آخر اردوگاه بود صبح تک به ارتفاع و پیاده روی با ماسک و عصر ضد استقرار یعنی جمع کردن چادرها و خراب کردن سنگرها داشتیم و بعد به سمت پادگان حرکت کردیم و در پوست خود نمی گنجیدیم.

یک روز تمیزکاری همگانی داشتیم و صبح پنج شنبه 5/24 اختتامیه بود.کلیپی از عکس ها و فیلم های دوره توسط دو تا از بچه های هم دوره که اینکاره بودند و ازشون استفاده شده بود ساخته بودند که خیلی حرفه ای و قشنگ بود و فرمانده و مسئول حوزه پادگان سخنرانی کردند و آخرم بستنی حصیری دادند:)

بعد از پایان مراسم رفتیم سمت گردان تا برگه سبز و چند تا برگه های دیگه رو بگیریم و بعد هم بریم سمت اتوبوس.بچه ها از فرمانده ها نوشته و امضا میگرفتند و با هم دیگه خداحافظی می کردند و بعضی ها هم گریه می کردند.

دو ماه تمام در همه شرایط با هم بودیم شب آخر که می خواستیم بخوابیم نمی دونستیم باید خوشحال باشیم یا ناراحت،خوشحال از اینکه دورمون با موفقیت به پایان رسید و ناراحت از اینکه داریم از دوستای خوبمون جدا میشیم.تقریبا ساعت 12 ظهر حرکت کردیم به سمت گرگان و ساعت 19 رسیدیم و این چنین دوره آموزشی ما به پایان رسید...

تو این چند ماهی که اومدم یگان هم اتفاقات جالب و تجربه های مختلفی کسب کردم که شاید در ادامه این عنوان بنویسم شاید هم تا اینجا کافی باشه.فقط اینو بگم که سعی کنید به نکات مثبت دوران خدمت که کم هم نیست توجه کنید تا این دوران هم با خوبی و خوشی بگذره باور کنید چه شما سخت بگیرید و چه آسان به سرعت میگذره بنابراین از همون اول سعی کنید با یک دیدگاه مثبت وارد بشید و ان شا الله که به زودی و خوبی و خوشی به پایان برسونید...

سربازی و دیگر هیچ (قسمت پنجم و پایانی)

سربازیآموزشیرزم مقدماتیشهید هاشمی نژادشیروان
نرم افزار خوانده؛ غرق شده در دنیای تکنولوژی؛ علاقه مند به کمدی، انیمیشن و گیم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید