دلم برات تنگ شده .. صدامو میشنوی؟
زمان میگذره اما من نمیتونم. خاطرات، این تصاویر متحرک که حواس بویاییو چشاییو لامسه رو هم با خودشون به همراه دارن، تو رو مدام مجسم میکنند.
یه پایان تلخ نقطه ای بود که ما رو از هم جدا کرد وقتی که من هم مثل تو اصرار داشتم به این جدایی .. اما حالا حسرت یه تلخی بی پایان شده تمام زندگیم.
مثل یه شکلات تلخ که همیشه یه دونه دیگه اش رو می خوای و نیست.
من هنوز همون دردم، همون آدم، مثل تو .. که هنوز همون دردی، همون آدم.
مثل اون تاریکی که ابرها میارن، دلم می خواد باشی، تموم نشی.