ترجمهیِ مدخل Meditation (مراقبه) در دائرةالمعارف روانشناسی ایجابی
نویسنده: شوانا ال. شاپیرو
دانشگاه سانتا کلارا
مترجم: دکتر احسان بیکزاده
گروه علمی حکمت زندگی
ویراستهیِ مصطفی ملکیان
[لفظِ] مراقبه (مدیتیشن، meditation) اشاره دارد به خانوادهای از فنون که برای عالماً عامداً پروراندنِ توجه (attention) به نحوی غیرتحلیلی و غیراستدلالی، به کار میرود. مراقبه، علیرغم اینکه میتواند در چارچوبهای دینی و مذهبی یا معنوی رخ دهد، [فینفسه] از جهتگیری دینی و مذهبی مستقل است.
در دههیِ ۱۹۷۰ تحقیقات در باب مراقبه با جدیت تمام آغاز شدند و از آن وقت تا به حال به طرز چشمگیری افزایش یافتهاند. با این همه، پیوند مراقبه به پژوهشهای غربی در درون چارچوب رفتاری سنتیای رخ داد که بر کاهش علائم [بیماریها] و تسکین [درد] پای میفشرد و توجه کمی به تکوین، تقویت، رشد، و پرورش احوال و کیفیتهای روانشناختی مثبت داشت. در نتیجه، یکی از اهداف اولیهیِ اصلی مراقبه، یعنی آشکارکردن احوال و کیفیتهای روانشناختی مثبت و به جریان انداختن استعداد درونیای که برای شفایافتن و رشدکردن داریم، تا حد زیادی نادیده مانده است. با این همه، شمار اندکی از محققان و نظریهپردازان دربارهیِ آثار و نتایج مثبت مراقبه کند و کاو کردهاند و این کند و کاو را پیش میبرند.
مراقبه در اصل در درون بافتار دینی/ فلسفیِ مقررات معنوی شرقی طرحریزی شد، اما یک مؤلفهیِ اساسی در تقریباً تمام سنتهای دینی و معنویِ طالبِمشاهدت (contemplative)، از جمله، آیین یهود، مسیحیت، و اسلام نیز هست. روشهای متنوعی که پیشینه و فنون هریک از آنها کاملاً متفاوت با دیگری است (برای مثال، مراقبهیِ متعالی [TM]، مراقبهیِ ذن، مراقبهیِ ویپاسانا) همگی ذیل اصطلاح عام مراقبه قرار داده شدهاند.
این خانوادهیِ فنون به طور سنتی به [دو دستهیِ] مراقبهیِ تمرکزی (concentrative meditation) و مراقبهیِ حالآگاهی (mindfulness meditation) تقسیم شده است. در تمام انواع مراقبهیِ تمرکزی کوشش میشود که از راه متمرکزکردن توجه بر روی یک موضوع منفرد [دامنهیِ] آگاهی محدود شود. شخصِ مراقبهکننده کوشش میکند که سایر محرکهای محیط را نادیده بگیرد و تمام توجه خود را بر موضوع مراقبه متمرکز سازد. توجه به نحوی غیرتحلیلی و غیرهیجانی متمرکز میشود تا موضوع مراقبه، که هم میتواند در محیط بیرونی قرار داشته باشد و هم میتواند درمحیط درونی حضور داشته باشد، مستقیماً تجربه شود. مثالهایی از موضوع مراقبه عبارت اند از: دموبازدم، یک وِرد (مَنتَرَه، Mantra)، یک واژهیِ منفرد (مثلاً، ”یک“) یا صداهایی خاص.
در مراقبهیِ حالآگاهی، شخصِ مراقبهگر کوشش میکند که به تمام محرکهای محیطِ درون و بیرون به نحوی خالی از ارزشداوری توجه کند، بیآنکه در هیچ محرک بهخصوصی گیر کند (و دربارهیِ آن در فکر فرو رود). از مراقبهیِ حالآگاهی به عنوان یک مراقبهورزیِ گشایشی یاد میشود. برخی از فنون مراقبه عناصری از هر دو نوعِ مراقبهیِ متمرکز و گشایشی را در برمیگیرند که در هم ادغام شدهاند. به عنوان مثال، شخصی ممکن است روی دموبازدم (مراقبهیِ ذن و ویپاسانا) یا یک وِرد (مثلاً، TM) متمرکز شود، اما مایل باشد که اجازه دهد توجهش روی سایر محرکها هم، اگر احیاناً [در محیط تبدیل به محرکِ] غالب شدند، متمرکز شود و سپس به سوی دموبازدم (یا وِرد) بازگردد.
در آخر، در دستیافتن به فهمی از مراقبه، دقتکردن به این نکته تعیینکننده است که آموزش مراقبه، هم به لحاظ عملی و هم به لحاظ مقاصد عمیقاش، با آموزش آرمیدگی (ریلکسیشن، relaxation) متفاوت است. اولاً، تأکید مراقبه پیداشدنِ فهمِ بیشتر از طریق پروراندنِ نظاممندِ تحقیق و روشنبینی است، در حالی که هدف آموزشِ آرمیدگی دستیابی به حالتی از سطحِ پایینِ برانگیختگیِ سیستم عصبیِ خودمختار است، و در آن تأکید بر پروراندن تحقیق و روشنبینی ناچیز است یا اصلاً موجود نیست. آرمیدگی غالباً یک فراوردهیِ جانبی مراقبه است، اما در عداد اهداف این فرایند نیست. مضافاً بر اینکه آرمیدگی به عنوان یک فن آموزش داده میشود تا در اوضاع و احوال سرشار از فشار روانی یا اضطرابآور به کار بسته شود. در مقابل، مراقبه یک فن نیست که کاربردش موکول به اوضاع و احوال سرشار از فشار روانی باشد؛ بلکه، یک ”نحوهیِ بودن“ تلقی میشود که باید آن را هرروزه فارغ از اوضاع و احوال پرورش داد. مراقبهورزیِ رسمی به زندگی روزمره تسری مییابد، و موجب آگاهی غیرارزشداورانهیِ بیشتری نسبت به همهیِ آنچه فرد انجام میدهد، احساس میکند، و تجربه میکند میشود.
آبراهام مَزلو اظهار داشت ”آنچه ما در روانشناسی ’بهنجار‘ میخوانیماش در واقع نوعی آسیبشناسی روانی متوسطها است، که [البته] آنچنان نامحسوس و آنچنان دامنگستر است که معمولاً حتا متوجه آن هم نمیشویم“ (1968, p. 16). مقررات مراقبه بیش از ۲۵۰۰ سال است که این [سخن] را بیان میکردهاند، و آموزش میدادهاند که ذهنهای ”بهنجارِ“ فردی آموزشندیده و غالباً ناآگاه اند، که این آنها را از رسیدن به حداکثر قابلیتشان باز میدارد.
مقصود از مراقبه ”بیداری“ از حالتِ زیرِبهینهیِ آگاهی است؛ چشمگشودن به سرشت حقیقیِ شخص. والش(۱۹۸۳)، یکی از پیشگامان قلمروِ تحقیق دربارهیِ مراقبه، اهداف نهایی مراقبهورزی را چنین شناسایی کرد: ”پیدایش بینش عمیق نسبت به سرشت فرایندهای ذهنی، آگاهی، هویت، و واقعیت، و پیدایش حالتهای بهینهیِ آگاهی و بهروزیِ روانشناختی“ (p. 19). از آنجا که افراد بینشهای عمیقی نسبت به سرشت ذهن و راهِ سلامت بهینه تجربه میکنند، مراقبه نقشهیِراههاای به دست میدهد تا به تشخیص ساختارهای کهنه و رهاکردن آنها و تحول پیدا کردن به سوی شیوههای تازهیِ دیدن و بودن کمک کنند.
مقصود از مراقبهورزی کمککردن به رشد و تربیت ذهن در جهت حالتهای بهینهیِ همدلی، خوشی، شفقت، آگاهی و بینش است و مقصود غایی آن [دستیابی به] رهاییِ کامل است. و با اینهمه، پژوهشهایی که به کند و کاو دربارهیِ اثرات مراقبه در رسیدن به این اهداف بپردازند نادر بوده و همچنان نادر اند. به جز چند استثناء، پژوهشها سطوح عمیقترِ مقاصد اصلی مراقبه را سنجش نکردهاند، بلکه به جایش روی متغیرهای روانشناختیِ سنتی (مثل کاهش اضطراب و افسردگی) تمرکز کردهاند.
طی سه دههٰیِ گذشته، تحقیقات قابلملاحظهای برای بررسی اثرات روانشناختی و فیزیولوژیکی مراقبه انجام شده است. افزون بر این، از مراقبهورزی در زمینههای متنوعی از مراقبتازسلامت استفاده میشود. تحقیقات نشان میدهند که مراقبه یک مداخلهیِ درمانیِ مؤثر برای بیماری قلبیعروقی، درد مزمن، اضطراب و اختلال هراس، سوءمصرف مواد، اختلالات پوست، پیشگیری از عود اختلال افسردگی عمده، و کاهش اضطراب و علائم افسردگی در جمعیتهای غیربالینی است.
همانطور که اشاره شد، انگشتشمار اند محققانی که هدف اصلی مراقبه را [،که بر اساس آن هدف، مراقبه] به مثابه یک استراتژی رهاییبخشیدنِ خود برای افزایشدادنِ کیفیتهای روانشناختی مثبت [در نظر گرفته میشود،] بررسیده باشند. با وجود این، تعداد کمی از مطالعات پیشگام به اثرات مراقبه بر سلامت روانشناختی مثبت پرداختهاند.
به نظر میرسد که مراقبه منجر به بهبودهایی در هوش، نمرات مدرسه، توانایی یادگیری، و یادآوری [اطلاعات ذخیرهشده در حافظههای] کوتاهمدت و بلندمدت میشود. همچنین شواهدی وجود دارند که نشان میدهند این بهبودها در حافظه و عملکرد تحصیلی که مرتبط با مراقبه اند در تمام طول عمر صدق میکنند. تحقیقات اولیه تایید میکنند که مراقبه میتواند خلاقیت را پرورش دهد. بهعلاوه، نشان داده شده است که مراقبه باعث افزایش تمرکز و توجه و همچنین رضایت از رابطه در زوجین میشود. در افراد، نشان داده شده است که مراقبه شادکامی و عاطفهیِ مثبت، خوشبینی، شفقتورزی بر خود و همدلی، و کمال اخلاقی و معنویت را افزایش میدهد.
مراقبه میتواند به انسانها کمک کند نقاط قوت نهفتهیِ خود را شناسایی کنند و شکوفا سازند. حوزهیِ روانشناسی ایجابی (positive psychology) فرصتها و روششناسیهای جدیدی را برای بررسی مقاصد اصلی مراقبه پیش میکشد. در واقع، مراقبه را میتوان یک تمرین روانشناسی ایجابی کاربردی دانست که کاربرد گستردهای در ارتقاءدادنِ سلامت مثبت در پزشکی، کسبوکار، و تعلیموتربیت دارد. مراقبه راههایی به سوی حالتهای استثنایی بهروزیِ روانی و ضبط و مهار توجه ارائه میکند که طی ۲۵۰۰ سال به طور نظاممند توسعه یافته و تمرین شدهاند. به این ترتیب، مراقبه میتواند به روانشناسی ایجابی کمک کند تا تعریف فعلی از ”بهنجار“ را بررسی و دوباره ارزیابی کند و مفهوم سلامت روان در روانشناسی غربی را وسعت بخشد. کند و کاو دربارهیِ مراقبه میزان حساسیت زیاد و انواع مختلفی از عینکهای روششناختی را ایجاب میکند. تحقیقاتِ آینده دربارهیِ اثرات مثبت مراقبه به روشنشدن غنا و پیچیدگی این ورزهیِ کهن کمک خواهد کرد.
منابع:
Maslow, A. H. (1968). Toward a psychology of being (2nd ed.). New York: Van Nostrand
Reinhold.
Walsh, R. N. (1983). Meditation practice and research. Journal of Humanistic Psychology,
23(1), 18–50.
Shane J. Lopez (Editor), The Encyclopedia of Positive Psychology, Wiley-Blackwell; 1st edition (September 11, 2012)