در پست قبل درباره سازمان چابک و تعریف آن و یکی از ابعاد آن نوشتم. حال در این پست ادامه مطلب را تکمیل میکنم.
فرآیندهای کسب و کار ناب دومین بعد چابکی سازمانی است. این بعد از چابکی به توانایی سازمان برای انطباق سریع با فرصتهای جدید برای بهبود کارایی عملیاتی اشاره دارد. در این بعد تیمها از "اصول ناب" برای درک، ترسیم و بهبود مستمر فرایندهایی که راه حلهای کسب و کار را ارائه و پشتیبانی میکند، استفاده میکنند.
این بعد فرآیندهایی را پشتیبانی میکند که "جریان ارزش" را به کاربرنهایی میرساند. این امر مستلزم آن است که مشتریمداری در راه حلهای داخلی و خارجی اعمال گردد. از همین جهت شناسایی جریانهای ارزش عملیاتی و توسعه آن یک وظیفه مهم برای هر شرکت ناب است. بنابراین پس از شناسایی این جریانها و طراحی آنها، از آن برای تجزیه و تحلیل و بهبود عملیات تجاری استفاده میشود.
از این رو برای تیمهایی که به دنبال فرصتی برای بهبود کارایی هر مرحله از فرآیند و در نتیجه کاهش کل زمان فرآیند هستند، اندازهگیری مراحل مختلف فرآیند موجب مشخص شدن کل زمان فرآیند میشود که میتوان از آن برای بررسی نقاط قوت و ضعف فرآیند استفاده کرد. در ادامه میتوان حتی فواصل بین فرآیندها (پایان یک فرآیند تا شروع فرآیند بعدی) را نیز اندازهگیری نموده و راه حلهایی برای کاهش زمان و یا جلوگیری از اتلاف زمان آن یافت.
به همین منظور استفاده از ابزارهای Process Automation جهت خودکارسازی انجام فرآیندهای کسب و کار به جهت افزایش کیفیت آنها و اندازهگیری زمانهای اجرای آنها و ایجاد KPIهای مختلف برای اندازهگیری کیفیت فرآیندها اجتنابناپذیر جلوه میکند.
چابکی استراتژی سومین بعد شایستگی چابکی سازمانی است.
این بعد از چابکی به توانایی یک سازمان برای سازگاری و دستیابی به مزایای رقابتی از طریق نوآوریهای جدید در اسرع وقت اشاره میکند. شرکت به اندازه کافی چابک است که به طور مداوم بازار را درک کند و در صورت لزوم استراتژی را به سرعت تغییر دهد.
به بیان دیگر چابکی استراتژی عبارت است از توانایی درک تغییرات در شرایط بازار و اجرای سریع و قاطع استراتژیهای جدید در صورت لزوم.
بنگاههایی که بر چابکی استراتژی تسلط دارند همواره با سنجش بازار و مشتریان خود از طرق مختلف اطلاعات نیازمندیهای آنها را جمعآوری کرده و از این طریق خدمات و محصولات خود را برای آنها عرضه میکنند. برخی از این روشها شامل تحقیقات بازار، تجزیه تحلیل دادهها، بازخورد مستقیم و غیرمستقیم مشتری و مشاهده رفتار مشتریان میباشد.
پس از تشخیص فرصتها، شرکت فرآیند نوآوری را همانند یک استارت آپ به جریان میاندازد. این نوآوریها اغلب راه حلهای کسب و کار جدید هستند. پس از مشخص شدن استراتژی جدید شرکت، استراتژی باید در چشمانداز و نقشه راه جدید به همه ذینفعان ابلاغ و سپس اجرا شود. در این صورت و با اجرای استراتژی برخی از راه حلها در مجموعه نیز دستخوش تعییرات میشوند و باید تغییر نمایند. در نتیجه، اکثر تغییرات استراتژی نیاز به تغییرات جدید برای پیادهسازی در جریانهای ارزش دارد. بعد از پیادهسازی استراتژی، نوبت به ارزیابی مزایای تغییر استراتژی و تاثیر آن بر روی سازمان از روشهای چابک استفاده شود.
با تغییر در استراتژی، ارزش نیز با آن تغییر میکند و افراد و منابع جدید باید به کار گرفته شوند. به عبارت دیگر، "سازماندهی مجدد" مورد نیاز است. در واقع، در برخی موارد، این امر مستلزم ایجاد جریانهای ارزشی جدید برای توسعه و حفظ راه حلهای جدید است. سایر جریانهای ارزش نیز ممکن است نیاز به تعدیل داشته باشند و ممکن است برخی از آنها با حذف راه حلها به طور کامل حذف شوند.
این پست به مناسبت 1000 نفره شدن تیم شرکت داتین تهیه شده است. ضمن تبریک به تمامی دوستان و همکارانم در این شرکت، آرزوی موفقیت روزافزون برای ایشان دارم.
برای خواندن مطالب بیشتر میتوانید به سایت من مراجعه کنید.