الف نوشته·۴ ماه پیشآدم یک بار مصرف......باز هم با خودم تنها شدم؛مثل همیشه یادم آمد ساعت چقدربلند تیک و تاک میکند.ماه چه آرام میرود تا محو شود،و شب، سالها طول میکشد...
الف نوشتهدرهبوط درد·۵ ماه پیشدرون یک دلقک (۲/پایان)...دوباره که شما را میبینم...از آن آپارتمان رو به اسکله،برای ملاقاتم به زندان پا پیش گذاشتید...چشمهایتان متعجباند قربان...نکند منتظر بودید…