ویرگول
ورودثبت نام
پانته‌آ
پانته‌آ
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

دیوارِ توقعات

نگاهی به اطراف می‌اندازم. به دیوار مدور و بی پنجره‌ای که در منظم‌ترین حالت ممکن، آجر به آجر ساخته‌ام خیره می‌شوم.
چند روزی است تنفس‌هایم سطحی شده‌اند. هوا خیلی غلیظ است و اینجا، با قوی‌ترین لامپ‌ها هم روشن نمی‌شود. قرار نبود دیوارهایی به این بلندی بسازم، قصد نداشتم تنها شوم. فقط می‌خواستم با مرزی کم ارتفاع، از آدم‌هایی که درکم نمی‌کردند فاصله بگیرم. این آجرهای قهوه‌ای، تک‌تک آنها، ایده‌آل‌ها و توقعاتی هستند که از دیگران داشتم، حالا تمامشان، مرا از آدم‌ها دور کرده‌اند. گویی هیچ‌گاه نمی‌شناختمشان.

خوشحال میشم نظرتون رو بدونم :)

______________________

چنل تلگرام من: pnta_rh@

توقعتنهاییهمدلیداستانایده‌آل
🦋چنل تلگرام من: pnta_rh@
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید