لیلا بانو·۱ سال پیشدلخوشکُنک های یهویی😊بعد از یک هفته استراحت دارم میرم سمت شرکت با همسر جاناز سرویس جا موندم.پشتم باد خورده بعد از این مدتی که توفیق اختیاری شامل حالم شد و نوبت…
لیلا بانو·۱ سال پیشدنباله ی ماجرای گریه دار بیمهمن به این موضوع اعتقاد دارم که هراتفاق به ظاهر بد وناراحت کننده ایی که پیش میاد ، ممکنِ که درونش، خیری نهفته باشه و همیشه هر اتفاق بدی رو ک…
لیلا بانو·۱ سال پیشداستان گریه دار بیمه😥طبق معمول تو اتوبوسم و میریم سمت شرکت.روزمو با دیدن حلال زیبای ماه وزهره ی قشنگش شروع کردم😊بله... بیمه شدن ما تازه واردها هم واسه خودش داس…
لیلا بانو·۱ سال پیشدوستت دارم پنجشنبه جانپنج شنبه شروع شد .تازه سوار اتوبوس شرکت شدم.جای شیرین نشستم.امروز نیومده ،نمیدونستم نمیاد ،زنگ زدم بهش با اینکه مطمئن بودم گوشیش خاموشه،آخ…
لیلا بانو·۱ سال پیشکمی غمگین ، کمی بامزهسلام عزیزانم.از روز اولی که قرار شد بعد از صبحانه برم وبگم که نمیخوام کار کنم ،وسایلم رو جمع کنم وبرم پی کارمبیشتر از پنج ماه میگذره،هنوز…
لیلا بانو·۱ سال پیشیِهویی پیش اومد😬سلااام صبح دود آلود شما بخیر😏دیروز تو شرکت صبح اول وقتی تو قسمت بسته بندی هرکس سر لاین خودش مشغول کار بود.دوتا فنی کار هم با فاصله ی سه ،…
لیلا بانودرسَکّو!·۱ سال پیشپریشانی های ذهن مننظرتون راجع به ارزشمند بودن چیه.......این سوالیه که این روزا خیلی ذهنمو درگیر خودش کردهحتما وحتما به خاطر شرایط جدیدیه که توچند ماه اخیر در…
لیلا بانو·۱ سال پیشفقط یاد آوری خاطراتروز اولی که اومدم شرکت ،همه چی با الان متفاوت بود محیط ،آدما. انگار اصلا یه جای دیگه بود.الان که اسم وکار همه ی دستگاهها و قسمتها رو میدونم…
لیلا بانو·۱ سال پیشبعد از مقدمه😏سلام صبح خیلی زود شما بخیر😊بعد از یک جمعه ی عزیز، میگم عزیز چون این روزا حسابی قدر روزای تعطیلمو میدونم. نشستم تو سرویس ومیریم سمت شرکت تا…
لیلا بانو·۱ سال پیشمقدمه واسه شروع یه داستان جالب😊سلام به مخاطب عزیزی که نمیدونم کی هستی با چه مدل فکری وچه سبک زندگی اولین باریه که اینجوری میخوام متنی بنویسم که نمیدونم چه کسانی این متنو…