دست تکان دادم؛ ندید.
رفتم جلوتر؛ گوشهایش نشنید.
خندیدم؛ لبخندکی تحویلم داد.
زردو نبو شده بود کنارِ گاریچهی تقدیر.
در گاریچه؛ چه بود؟
غم یا شادی؟
او زردو نبو شده بود کنارِ گاریچهی تقدیر.