علمدار هنگ بهار·۷ روز پیشخاری بودیم در چشم فرشتگان (بخش دوم)همان روز اول بود صبح زود که خدا گفت این طوری فایده نداره باید یه چیز دیگه آفریدو اعلام کرد یه موجود دیگه می آفرینم تا اینو گفت همهمه ای بین…
علمدار هنگ بهار·۲ ماه پیشبر لبه تاریک فصل اول قسمت اولتارنا بلند بلند شروع به خواند کتاب شعر مقدس کرده بود بر لبه تاریک پرتگاه پرید و سقوط کرد بال گشود و پرواز کرد میرفت تا زندگی را معنا بخشد د…
علمدار هنگ بهار·۴ ماه پیشبرادران مرگ قسمت اول ( از کتاب فرشته و دیو)برای تعریف این داستان به چیزی عمیق تر از یک موسیقی یا حقیقت نیاز دارم طاهر.برای گفتن این داستان به چیزی عمیق تر نیاز دارم ، به خود زندگی به…
علمدار هنگ بهار·۴ ماه پیشنیست بازی کار حق خود را مباز آنچه بردیم از تو ، باز آریم باز ( از کتاب فرشته و دیو)ابوالفضل تا سه سالگی در کوچه ها می دوید ، مثل باقی بچه ها شاداب و سر زنده اما غروب یکی از روزهای تابستان بود که آمد خانه و گفت پاهایش درد م…
علمدار هنگ بهار·۴ ماه پیشهجرت از تاریکی به نور ( از کتاب فرشته و دیو)این نوشته ها داستان هایی هستند که بعد از سالها به آغوش آنها پناه می برم داستان هایی که سالها در ذهن و قلبم نوشته شدند
علمدار هنگ بهار·۴ ماه پیشفرشته باش با بالهای کبوترها ( از کتاب فرشته و دیو)فرشته بودن چه معنایی داره؟دیو بودن یعنی چی ؟طاهر قطره آبی را در گلوی مهران چکاند و گفت : این پسر امروز فرداست که بمیره و بعد صاف در چشمان م…
علمدار هنگ بهار·۴ ماه پیشولگرد ( از کتاب فرشته و دیو)کلماتی که میخوانید از کتابیست که سالها در قلب و ذهن من نوشته شده و اکنون آن را نشر میدهم
علمدار هنگ بهار·۴ ماه پیشپرواز قسمت دوم (از کتاب فرشته و دیو)داستان کوتاه از سری داستانهای فرشته و دیو
علمدار هنگ بهار·۵ ماه پیشپرواز ( از کتاب فرشته و دیو)اینجا دارم یه کتاب مینویسم نمیدانستم از کجا شروع کنم پس با داستانها و شخصیت هایی شروع کردم که سالها در ذهن و قلبم زندگی کرده اند