moinapril
moinapril
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

شاهم و وزیری

شاهی هستم در صفحه‌ی شطرنج زندگی. وزیری هستی در آن‌سوی میدان.

قانون شکنم؛ قصد حذفت ندارم. در کمینی، در جستجوی فرصت.

با تمام فکر و چشمم تو را می‌پایم. غرورآمیز و بااکراه گام برمی‌داری.

سراپا نگاه می‌شوم. گوشه چشمی نظر نمی‌کنی.

ساکن جای خود می‌شوم. چرخی خرامان می‌زنی.

کیش تو می‌شوم. خنده بر لب می‌زنی.

از خود پریشان می‌شوم. خنجر به قلبم می‌زنی.

مات تو می‌شوم. تسخیر جانم می‌کنی.

بهتر از این نیست پایانی: مات توام و از این به بعد نیست جریانی.

Credit: Rainer Zapka / EyeEm (gettyimages)
Credit: Rainer Zapka / EyeEm (gettyimages)
ادبیاتداستانکعشقدلنوشتهداستان
آفریدن را دوست دارم. آفرینش را دوست دارم. خرده ذوقی در شعر و ادب؛ خرده هوشی در جمع و ضَرَب. قلمی می‌رانم تا بیاموزم و بیاموزانم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید