این روزها در رسانههای غربی و ایرانی، مقایسهای میان مذاکرات احتمالی ایران و آمریکا با توافق لیبی در دوران قذافی مطرح میشود. برخی هشدار میدهند که آمریکا به دنبال "لیبیکردن" ایران است، اما آیا این مقایسه درست است؟ برای پاسخ به این پرسش، باید نگاهی به تاریخ لیبی و نقش معمر قذافی در فروپاشی این کشور بیندازیم.

معمر قذافی به مدت چهار دهه بر لیبی حکومت کرد، اما در این مدت نه ساختار دموکراتیکی ایجاد کرد و نه اجازه داد نهادهای مدنی شکل بگیرند. حکومت او مبتنی بر سرکوب شدید مخالفان بود، بهطوری که حتی بسیاری از رهبران عرب منطقه هدف توطئههای ترور او قرار گرفتند؛ مَثَلی در خصوص لیبی وجود دارد که میگوید «هیچ رهبر جهان عربی نبوده که قذافی نقشهای برای ترور او نکشیده باشد».
قذافی در عرصه بینالمللی نیز با سخنرانیهای تند و اقداماتی مانند پاره کردن منشور سازمان ملل در پشت تریبون مجمع عمومی سازمان ملل، خود را به عنوان یک چهره ضدسیستم معرفی میکرد، او نظم جهانی را به دور از انصاف و عدالت میدانست اما در داخل کشورش، هیچ سازوکار قانونی یا قضایی مستقل وجود نداشت. در لیبی قذافی اساساً قوه قضائیهای وجود نداشت.
لیبی تحت حکومت او کشوری کاملا وابسته به نفت بود، بدون پارلمان واقعی، بدون احزاب سیاسی و بدون آزادی بیان. قذافی حتی تشکیل احزاب را "خیانت" میدانست و مخالفانش را "سگهای ولگرد" خطاب میکرد. او در کتاب سبز خود ادعا میکرد که لیبی تنها دموکراسی واقعی جهان است، اما در عمل... قذافی دولت و بوروکراسی دولتی لیبی را از بین برد چراکه ساختار دولتی را مزاحم اقدامات خود میدید.
لیبی از ابتدا کشوری با ساختار قبیلهای و پر از اختلافات داخلی بود. ایتالیاییها این کشور را به صورت مصنوعی ایجاد کردند و قذافی تنها با زور اسلحه توانست این قبایل را تحت کنترل درآورد. او معتقد بود که در چنین جامعهای فقط "مشت آهنین" میتواند ثبات ایجاد کند. اما همین سیاستهای سرکوبگرانه باعث شد که وقتی ضعف او در سال ۲۰۱۱ آشکار شد، قبایل و گروههای مسلح به سرعت علیه او شورش کنند.
آمریکا و متحدان غربیاش قطعا از ضعف قذافی سوءاستفاده کردند. زمانی که او در موضع ضعف قرار گرفت مجبور شد به امتیازات بزرگی تن دهد. اما نکته کلیدی اینجاست که «ریشه اصلی فروپاشی لیبی، حکومت فاسد و غیردمکراتیک قذافی بود». او نه تنها ساختارهای حکومتی را نابود کرده بود، بلکه حتی زمانی که نزدیکانش به او هشدار دادند که بحرانهای لیبی "راهحل امنیتی ندارد"، گوشش بدهکار نبود. قذافی با اقدامات خودش کار را به جایی رساند که مجبور شد از موضع ضعف بر سر میز مذاکرهای بنشیند که سالها از آن گریخته بود و نهایتا مجبور به دادن امتیازات حداکثری شد.
آمریکا و غرب در سقوط لیبی نقش داشتند، اما اگر قذافی به جای سرکوب و دیکتاتوری، ساختاری منسجم و پاسخگو ایجاد کرده بود، احتمالا لیبی سرنوشت دیگری پیدا میکرد. فروپاشی لیبی بیش از هر چیز نتیجه حکومت فردی بود که حاضر نبود هیچ صدای مخالفی را تحمل کند.
به نظر میرسد این قیاس نادرست باشد، چرا که ساختار سیاسی و اجتماعی ایران با لیبی زمان قذافی تفاوتهای بنیادین دارد. اما درس اصلی این است که «حکومتهای بسته و سرکوبگر، در بلندمدت خود را در معرض تهدیدهای داخلی و خارجی قرار میدهند».
منبع: hammihanonline.ir (با تغییرات)
پینوشت: نسخه صوتی تولید شده توسط هوش مصنوعی به یادداشت اضافه شد.
حکم مسعود پزشکیان و ترک عادت جمهوری اسلامی
آمریکا در آشپزخانه به جنگ شوروی رفت!
سنگاپور آفریقا و درسهای آن برای ایران
چرا «تبلیغ علیه نظام» جرم است؟
از قرارداد کرسنت چیزی میدانید؟
یک پیشنهاد برای حل مساله فلسطین
آیا ایران امکان «چین اسلامی» شدن را دارد؟