هنگامی که بخواهید از مصائب و مشکلات مردان سخنی به میان آورید، نخستین واکنشی که معمولا با آن مواجه خواهید شد، تحقیر و تمسخر اطرافیان است.
رامین جمالی | آنان با ریشخند از شما خواهند پرسید: مگر مردان هم در جامعه ما مشکل دارند؟ یا بدون کوچکترین واکنشی، شما و حرفهایتان را نادیده خواهند گرفت! با وجود آنکه مردان نیمی از جمعیت کشور را شامل میشوند، شوربختانه تا به امروز آن گونه که شایسته است به گرفتاریهایشان رسیدگی نشده و مورد توجه قرار نگرفتهاند.
حساسیتی که امروز نسبت به برطرف کردن مشکلات و برآورده ساختن مطالبات زنان در کشور به وجود آمده، جایی را برای توجه و رسیدگی به مسائل و دشواریهای مردان باقی نگذاشته است. شعارهایی مانند دستیابی به عدالت جنسیتی و رفع تبعیض جنسیتی تنها زمانی مطرح میشوند که هدف از آن، توانمندسازی و رضایتمندی زنان در جامعه باشد.
همچنین بهای بیشتر دادن به زنان و تمرکز بر گرفتاریهای آنان به بهانه جبران تبعیضهای تاریخی، موجب شده تا مشکلات مردان ایرانی به دست فراموشی سپرده شوند. زمانی که از مردان و دشواریهایشان سخن میرانیم، در واقع تلاش میکنیم تا مشکلات پدران، شوهران، برادران و پسرانمان را به گوش جامعه برسانیم.
اما به دلیل آنکه نگاه جامعه به مردان بر پایه تصورات قالبی جنسیتی نادرست بنا شده که آنان را موجوداتی صرفا خشن و پرخاشگر و در عین حال صاحب قدرت تصور میکند، بنابراین کوششی هم برای رسیدگی به مصائب و مشکلات مردان در اجتماع صورت نمیپذیرد! همچنین باور به نظام افسانهای مردسالاری یعنی نظامی که مردان برای حفظ قدرت و سلطه خویش بر زنان و استثمار آنان پدید آورده تا بتوانند سهم بیشتری را از مزایای اجتماعی کسب نمایند نیز مزید بر علت شده تا جامعه گمان کند که این فقط زنان هستند که با دشواریها دست و پنجه نرم میکنند!
از این رو، در مقاله حاضر تلاش شده تا با مروری اجمالی بر گوشهای از مشکلات مردان در ایران، جامعه را نسبت به مسائل و مصائب نیمی از جمعیت کشور آگاه و حساس ساخته تا شاید از این طریق به گرفتاریهای مردان ایرانی نیز رسیدگی شود!
شاخص «امید به زندگی در بدو تولد» که از مهمترین شاخصهای توسعه هر کشور و یکی از مؤلفههای سنجش کیفیت زندگی است، معرف متوسط سالهایی است که انتظار می رود یک نوزاد به دنیا آمده (به شرط ثابت ماندن شرایط جاری مرگ و میر) زنده بماند. با وجود آن که میزان مرگ و میر در طول قرن بیستم کاهش چشمگیری داشته اما در مقابل، آمارها نشان میدهند که شکاف جنسیتی امید به زندگی در سطح جهانی افزایش پیدا کرده است.
در ایران نیز بر اساس یکی از آخرین آمارهای وزارت بهداشت که توسط معاون تحقیقات و فناوری این سازمان در اولین همایش ملی تخصصی اخلاق در پژوهشهای زیست پزشکی ایران بیان شده، امید به زندگی زنان ۸۳ سال و مردان ۷۵ سال میباشد. به بیان دیگر، امید به زندگی مردان در ایران نزدیک به یک دهه کمتر از زنان است.
این در حالی است که اطلاعات مربوط به شاخص «امید به زندگی در بدو تولد» ایرانیان که توسط بانک جهانی در یک بازه زمانی پنجاهساله گردآوری شده نشان میدهد که امید به زندگی مردان ایرانی در اوایل دهه ۶۰ میلادی، یک سال و نیم بیشتر از زنان ایرانی بوده است.
سیگار کشیدن، مصرف الکل، حوادث رانندگی، مشاغل پرخطر، خودکشی، سوء مصرف مواد مخدر و بیتوجهی به سلامتی که در میان مردان شایعتر از زنان است از جمله عواملی هستند که موجب شده تا مرگ و میر مردان در مقایسه با زنان در طول قرن بیستم افزایش یابد. همچنین بیماریهای قلبی- عروقی را نیز میتوان به عنوان یکی از جدیدترین دلایل شکاف جنسیتی امید به زندگی در نظر گرفت.
خودکشی یکی از جدیترین معضلات بهداشت عمومی در سطح بینالمللی است. بر پایه گزارش «دیدهبانی سلامت برای اهداف توسعه پایدار» که به تازگی توسط سازمان بهداشت جهانی منتشر شده، سالانه نزدیک به یک میلیون انسان در سراسر جهان با خودکشی به زندگی خود پایان میدهند. همچنین برآورد شده که نزدیک به ۸۰٪ از تمامی خودکشیهای جهان در کشورهای با درآمد متوسط و پایین رخ میدهند.
آمارهای بینالمللی حکایت از آن دارد که میزان مرگ و میر ناشی از خودکشی بین زنان و مردان متفاوت است. مردان در سطح بینالمللی، ۷۵٪ بیشتر از زنان احتمال دارد که بر اثر خودکشی جان خود را از دست دهند. در ایران نیز بر اساس گزارشهای موجود، میزان مرگ و میر ناشی از خودکشی میان مردان بسیار بالاتر از زنان است.
طبق گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل سازمان پزشکی قانونی کشور، بیش از دو سوم (۷۰٪) از کل جانباختگان ناشی از خودکشی در سال ۱۳۹۶ مرد بودند. با وجود آنکه در مقیاس جهانی، اقدام به خودکشی در زنان بیشتر از مردان است اما در ایران، جنسیت اغلب افرادی که در سال ۱۳۹۶ اقدام به خودکشی کردند، مذکر و عمدتا بالای ۲۵ سال بودند.
کارشناسان عامل اصلی افزایش خودکشی میان مردان در کشور را مسائل اقتصادی و بیکاری عنوان میکنند. یافتههای پژوهشی نیز بارها نشان دادهاند که عوامل تنشزای اقتصادی مانند درآمد پایین و بیکاری احتمال خطر خودکشی را در مردان به صورت برجستهای در مقایسه با زنان افزایش میدهند.
بر پایه گزارش «دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد» برآورد شده که در سال ۲۰۱۶ میلادی حدود ۲۷۵ میلیون تن و یا به عبارتی نزدیک به ۶ درصد از جمعیت جهان حداقل یک بار مواد مخدر مصرف کردهاند. از این تعداد نزدیک به ۵۰۰ هزار تن بر اثر سوء مصرف مواد مخدر جان خود را از دست دادهاند.
این در حالی است که اکثر قربانیان ناشی از سوء مصرف مواد مخدر در سراسر جهان را مردان تشکیل میدهند. برای نمونه، طبق گزارش منتشر شده در سال ۲۰۱۸ میلادی توسط «مرکز نظارت بر مواد مخدر و اعتیاد به مواد مخدر اروپا»، نزدیک به ۸۰٪ از قربانیان بیش مصرفی مواد مخدر در اروپا مرد بودند (لازم به توضیح است که بیش مصرفی مواد مخدر شایعترین علت مرگ و میر در میان مصرف کنندگان مواد مخدر است).
اما در ایران، به دلیل وجود آمارهای متفاوت و متناقض در حوزه اعتیاد، چشمانداز درستی از وضعیت حاضر اعتیاد و مرگ و میر ناشی از آن وجود ندارد. اما بر اساس گزارشهای موجود و پژوهشهای انجام گرفته در این زمینه، مصرف مواد مخدر در میان مردان بسیار شایعتر از زنان است.
برای نمونه، بر پایه آماری که از سوی مشاور امور زنان در ستاد مبارزه با مواد مخدر کشور اعلام شده، زنان کمتر از ۱۰٪ جمعیت معتادان کشور را تشکیل می دهند. همچنین طبق گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل سازمان پزشکی قانونی کشور، نزدیک به ۹۰٪ از کل جان باختگان ناشی از سوء مصرف مواد مخدر در سال ۱۳۹۶ مرد بودند.
بر اساس آمار «سازمان جهانی کار» سالانه نزدیک به ۳ میلیون انسان در سراسر جهان به دلیل حوادث و یا بیماریهای شغلی، جان خود را از دست میدهند. همچنین سالانه نزدیک به ۴۰۰ میلیون حادثه شغلی در مقیاس جهانی برای کارگران اتفاق می افتد. اما نکتهای که کمتر به آن اشاره شده، تفاوت در میزان مرگ و میر ناشی از حوادث شغلی بر اساس جنسیت جان باختگان است.
در سراسر جهان، اکثریت جان باختگان ناشی از حوادث شغلی را مردان تشکیل میدهند. در ایران نیز وضع به همین منوال است. بر پایه برخی از آمارهای منتشر شده، سالانه حدود ۲۰ هزار حادثه شغلی در کشور اتفاق میافتد که به طور متوسط حدود ۱۰٪ از این حوادث منجر به فوت کارگران میشود. اغلب قربانیان این حوادث تحت پوشش سازمان تأمین اجتماعی نیستند و وزارت کار نیز آمار کارگرانی را اعلام میکند که در پیوند با وزارت کار بیمه هستند.
به گزارش اداره کل روابط عمومی سازمان پزشکی قانونی کشور طی ۱۰ سال (۱۳۸۷ تا ۱۳۹۶) نزدیک به ۱۶ هزار تن در حوادث ناشی از کار جان خود را از دست دادهاند که ۹۹٪ از این افراد مرد بودند. طبق این گزارش، در چند سال اخیر تلفات ناشی از حوادث شغلی در کشور افزایش پیدا کرده به نحوی که در سال ۱۳۹۵ با رشد ۱۰ درصدی و در سال ۱۳۹۶ با رشد ۱/۹ درصدی تلفات مواجه بوده است.
بر اساس آمارهای اعلام شده تا سال ۱۳۹۶ تعداد کل زندانیان کشور ۲۵۰ هزار تن بوده که ۹۸٪ از جمعیت زندانیان را مردان تشکیل میدادند. نزدیک به دو سوم از زندانیان متاهل هستند و بیشترین زندانیان را مجرمان مواد مخدر شامل میشوند. فقر و تنگدستی، عامل اصلی زندانی شدن بسیاری از مجرمان است. به دلیل آنکه بسیاری از زندانیان از خانوادههای فقیر روانه زندان شدهاند بنابراین با زندانی شدن این افراد، مشکلات خانواده آنان نیز چند برابر میشود.
همچنین ۸۶٪ جمعیت کیفری مرتبط با جرائم غیر عمد متأهل و ۸۲ درصد نیز صاحب فرزند هستند. به گفته رئیس سازمان زندانها، بیش از سه هزار تن از فرزندان زندانیان ترک تحصیل کرده بودند که شناسایی شده و به مدرسه بازگشتند. با وجود آنکه اکثر جمعیت زندانیان جرایم غیرعمد در کشور را مردان تشکیل میدهند و اکثر آنان نیز متأهل و صاحب فرزند هستند، اما جای بسی تعجب و تأسف است که برخی با راهاندازی پویشهای مردمی با شعار "زندان جای مادران نیست" تمرکز خود را فقط بر آزادی زنان زندانی جرایم غیرعمد گذاشتهاند. گویا در نگاه این افراد «زندان جای مادران نیست اما جای پدران هست»!
در حال حاضر چند هزار مرد ایرانی به خاطر عدم توانایی در پرداخت مهریه در زندان به سر میبرند. اغلب این افراد مردان جوان ۲۵ تا ۳۵ سال هستند که عمر زندگی مشترک برخی از آنان حتی به یک روز هم نرسیده است. مردم و خیرین نیز کمتر تمایل دارند تا برای آزاد شدن زندانیان مهریه کمک مالی کنند چرا که معتقدند، افرادی که به خاطر هیجانی شدن سر سفره عقد، مهریهای بیشتر از جیبشان تعیین کردهاند مستحق کمک نیستند!
از طرفی مدیرعامل ستاد دیه کشور اعلام کرده که برخی از خانمها با توجه به افزایش قیمت سکه و به دلیل طمع زیاد برای دریافت مهریه مراجعه میکنند. گاهی اوقات هم با وجود آنکه میدانند همسرشان توانایی پرداخت مهریه را ندارد اما از مهریه به عنوان یک ابزار قانونی برای جبران کدورتها و اختلافاتی که بین خود و همسرشان به وجود آمده استفاده میکنند.
همچنین وی با اشاره به اینکه برخی از قضات به علت شرایط روحی و مالی زنان در دادگاهها به نفع آنان رأی صادر میکنند اعلام کرده که قضات، اغلب به خاطر آسیبهای روحی و شرایط سخت مالی زنان پس از طلاق به نفع آنان رای میدهند. نکته حائز اهمیتی که در اینجا باید به آن اشاره کرد، مخالفت برخی از فعالان حقوق زنان و اعضای فراکسیون زنان مجلس در ارتباط با تغییر قانون مهریه است.
امروز با وجود آنکه مهریه به ابزاری برای کسب درآمد برخی از زنان و از طرفی به اهرمی برای فشار و خشونت علیه مردان تبدیل شده اما این افراد به شدت با تغییر قانون مهریه مخالفت میکنند. آنان با استناد به فقه و قانون، مهریه را حق مسلم زنان میدانند اما در ارتباط با سایر قوانینی که پشتوانه فقهی و قانونی دارند اما منافع زنان را به طور کامل تامین نمیکنند، فریادشان برای تغییر آن قوانین گوش فلک را کر کرده است!
خشونت خانگی مسئله پیچیدهای است و یکی از مهمترین دلایلی که این مسئله را پیچیدهتر میکند، باورهای نادرستی است که در مورد آن وجود دارد. هنگامی که از خشونت خانگی صحبت میشود، بسیاری از افراد تصور میکنند که مردان به دلیل جثه بزرگتر و نیرومندتری که دارند، همواره عامل خشونت و زنان قربانی آن هستند.
همچنین در باور عمومی، فقط شکل جسمانیِ خشونت خانگی مورد توجه قرار گرفته و اَشکال دیگر آن مانند خشونت روانی-کلامی از نظرها مغفول میماند. بنابراین خشونت خانگی در نگاه توده مردم و حتی برخی از پژوهشگران مترادف با خشونت علیه زنان در نظر گرفته میشود.
به دلیل آن که معمولا این نوع از خشونت پشت درهای بسته و به دور از چشم جامعه رخ میدهد، آمار متقن و دقیقی از آن در دسترس نیست. با این حال نتایج بسیاری از تحقیقها حاکی از آن است که زنان نیز همانند مردان میتوانند در روابط صمیمی و زناشویی مرتکب خشونت شوند. حتی در برخی از مطالعات معتبر، کفه ترازو به سمت زنان سنگینی میکند!
برای نمونه، نتایج یکی از برجستهترین پژوهشهای انجام شده در ارتباط با موضوع «تفاوتهای جنسیتی در بروز رفتارهای پرخاشگرانه میان شرکای صمیمی» به سرپرستی پروفسور جان آرچر (روانشناس برجسته بریتانیایی که بیش از چهل سال است در زمینه پرخاشگری و خشونت مشغول به فعالیت و پژوهش میباشد) نشان داد که زنان کمی بیشتر از مردان در روابط صمیمی خود از پرخاشگری جسمانی استفاده کرده و آن را به دفعات بیشتری نیز انجام میدهند.
همچنین یکی از دلایلی که سبب میشود تا خشونت خانگی علیه مردان کمتر قابل شناسایی و پیگیری باشد، اجتناب مردان از گزارش کردن خشونت اعمال شده علیه خودشان به دلیل نگرانی از مورد تمسخر قرار گرفتن و تحقیر شدن از سوی اطرافیان و در نهایت جامعه است. تحقیقات نشان میدهند که مردان سه برابر بیشتر از زنان احتمال دارد که خشونتهای اعمال شده علیه خود را گزارش نکنند.
از طرفی، اغلب آمارهای ارائه شده و پژوهشهای انجام گرفته در رابطه با خشونت خانگی در ایران معطوف به خشونت علیه زنان میباشد. با این وجود، اطلاعات معدودی نیز در ارتباط با خشونت خانگی علیه مردان در کشور منتشر شده است. برای مثال، رئیس سازمان پزشکی قانونی کشور در تابستان امسال اعلام کرد که تا سال ۹۵ فقط ۵٪ از مدعیان همسرآزاری در کشور را مردان تشکیل میدادند اما در حال حاضر این رقم به ۷٪ افزایش یافته است.
همچنین کارشناسان ضمن هشدار نسبت به افزایش روند مردآزاری در سالهای اخیر، از پرخاشگری و خشونت زنان نسبت به مردان در کشور خبر داده و معتقدند، تعداد مردانی که قربانی خشونت خانگی از سوی همسران خود میشوند بیشتر از آمارهای اعلام شده است چرا که تعداد زیادی از مردان از ترس قضاوت و مورد مضحکه قرارگرفتن اطرافیان حاضر نیستند تا شکایت خود را به پزشکی قانونی اعلام کنند.
بررسیها نشان میدهند که بسیاری از مردانی که قربانی خشونت خانگی میشوند، علاوه بر بیماریهای جسمی، از طیف گستردهای از اختلالات روانشناختی مانند اختلال استرس پس از آسیب، افسردگی، اندیشهپردازی خودکشیگرا، نشانههای روان تنی و پریشانی روانشناختی عمومی نیز رنج میبرند. بنابراین اگر قرار است لایحهای در ارتباط با این موضوع تصویب شود باید امنیت همه قربانیان خشونت خانگی را فارغ از جنسیتی که دارند تامین کند.
شاخص جهانی شکاف جنسیتی (Global Gender Gap Index) یا به اختصار (GGGI) مقیاسی است که از سال ۲۰۰۶ میلادی توسط «مجمع جهانی اقتصاد» به عنوان مبنای اندازه گیری نابرابری جنسیتی در سطح بینالمللی معرفی شده است. چهار شاخصی که مجمع جهانی اقتصاد بر اساس آنها نابرابری جنسیتی و پیشرفت کشورها در زمینۀ برابری جنسیتی را بررسی میکند شامل مشارکت اقتصادی و فرصتها، دستاوردهای آموزشی، سلامت و بقا و توانمندسازی سیاسی میباشد. اما نکته قابل توجهی که باید به آن اشاره کرد در ارتباط با معیارهای انتخاب شده توسط این سازمان برای اندازهگیری نابرابری جنسیتی است که بر پایه آنها در هیچ کشوری کفه ترازو به نفع زنان سنگینی نمیکند!
برخی از پژوهشگران چنین شاخصهایی را مورد انتقاد قرار داده و عنوان کردهاند که علاوه بر برنامههای سیاسی، پژوهشها در مورد نابرابری جنسیتی نیز تقریبا به طور انحصاری بر مسائل برجسته شده در جنبش حقوق زنان تمرکز دارند. همچنین روشهایی که برای اندازهگیری نابرابری جنسیتی مورد استفاده قرار میگیرند نیز دچار سوگیری بوده و تنها مشکلات زنان را برجسته میکنند.
به گفته این پژوهشگران، مسائلی که باعث نامساعدتر شدن وضعیت مردان در مقایسه با زنان میشوند کمتر مورد مطالعه قرار گرفته و در مقیاسهای مربوط به اندازهگیری نابرابری جنسیتی مانند «شاخص جهانی شکاف جنسیتی» بر آنها تأکید نشده است. علاوه بر این، شاخص جهانی شکاف جنسیتی معیارهای اندازهگیری را به گونهای تغییر میدهد تا بر اساس تعریف ارائه شده، در هیچ کشوری وضعیت برای زنان نتواند مطلوبتر از مردان باشد.
به عبارت دیگر، چنین مقیاسهایی به گونهای طراحی شدهاند تا در اندازه گیری هرگونه وضعیت نامطلوب تجربه شده توسط پسران و مردان ناموفق باشند. بنابراین، مقیاسهای موجود، تمامی الگوهای بهزیستی و وضعیت نامساعد را در سطح ملی پوشش نمیدهند.
پیش فرض چنین سازمانهایی بر این پایه استوار است که در سراسر جهان، زنان در مقایسه با مردان در جایگاه فرودستتری قرار دارند و از این رو، نیازمند توجه و حمایتهای ویژهای میباشند که برای بهبود وضعیت آنان باید صورت بپذیرد.
شعارهایی مانند افزایش مشارکت زنان در نیروی کار، کاهش شکاف دستمزد بین زنان و مردان و کمک به پیشروی تعداد بیشتری از زنان به سوی رهبری تنها نمونههایی از اهداف این سازمانها برای کمک به زنان (و نه مردان) است.
همچنین طبق آخرین گزارش «مجمع جهانی اقتصاد» درباره شکاف جنسیتی که در سال ۲۰۱۸ میلادی منتشر شده، از مجموع ۱۴۹ کشوری که در این گزارش مورد بررسی قرار گرفته، ایران در رتبه ۱۴۲ قرار دارد.
با این حال، دانشمندان به تازگی روش جدیدی را برای اندازهگیری برابری جنسیتی ابداع کرده و بر اساس آن نشان دادهاند که وضعیت مردان در اکثر کشورهای توسعه یافته نامساعدتر از زنان است. نتایج مطالعهای که اخیرا با همکاری پژوهشگران دانشگاه اِسکس در بریتانیا و دانشگاه میزوری در ایالات متحده آمریکا انجام گرفته نشان میدهد که مردان، قربانیان واقعی نابرابری جنسیتی هستند.
یافتههای این پژوهش که با تمرکز بر پایهایترین مقیاسهای قابل دسترسی از ۱۳۴ کشور جهان (با جمعیتی نزدیک به ۷ میلیارد تن در دوره مورد مطالعه یعنی از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ میلادی) استخراج شده حاکی از آن است که وضعیت مردان در بیش از دو سوم این کشورها نامساعدتر از زنان بوده است.
نتایج این تحقیق بر اساس یک مقیاس اندازهگیری جدید به نام "شاخص پایهای نابرابری جنسیتی" Basic Index of Gender Inequality و یا به اختصار (BIGI) به دست آمده که بر روی سه مولفه کلیدی "زندگی خوب" یعنی شاخص امید به زندگی سالم (سالهایی که انتظار میرود افراد در سلامت کامل زندگی کنند) فرصتهای آموزشی در دوران کودکی (ثبتنام در مقاطع ابتدایی و متوسطه و میزان باسوادی) و رضایتمندی کلی از زندگی تمرکز دارد.
این سه مولفه به عنوان حداقل اجزای تشکیلدهنده یک زندگی خوب و یا عناصر کلیدی زندگی که به طور مستقیم بر بهزیستی انسان تأثیر میگذارند، در این تحقیق مشخص شدهاند.
پژوهشگران بعد از محاسبه نمرات کشورهای مورد مطالعه بر اساس «شاخص پایهای نابرابری جنسیتی» و با توجه به نتایج به دست آمده نشان دادند که از ۱۳۴ کشور مورد مطالعه، در ۹۱ (۶۸٪) مردان به طور میانگین دارای وضعیت نامساعدتری در مقایسه با زنان هستند.
همچنین مقایسه نمره «شاخص پایهای نابرابری جنسیتی» با «شاخص توسعه انسانی» در این تحقیق نشان داد، وضعیت مردان در کشورهای توسعه یافته با شاخص توسعه انسانی بالا و بسیار بالا نامساعدتر از زنان در این کشورها میباشد در حالی که وضعیت زنان در کشورهای در حال توسعه با شاخص انسانی پایین نامساعدتر از مردان است. به بیان دیگر، هر چه کشورها توسعه یافتهتر و شاخص توسعه انسانی در آنها بالاتر باشد، وضعیت مردان و پسران نامطلوبتر است.
طبق نتایج این تحقیق، وضعیت مردان ایرانی، به طور میانگین، نامساعدتر از زنان ایرانی گزارش شده است. در این پژوهش، کشور ایران بر اساس «شاخص پایهای نابرابری جنسیتی» از میان ۱۳۴ کشور مورد مطالعه در رتبه ۵۷ و بر پایه شاخص «میانگین انحراف مطلق از برابری جنسیتی» (چقدر یک کشور به برابری جنسیتی نزدیک شده) در رتبه ۱۰۹ قرار گرفته است. همچنین طبق «شاخص پایهای نابرابری جنسیتی» وضعیت زنان در اکثر کشورهای اروپایی (به جز ایتالیا) مساعدتر از مردان است.
در نهایت باید خاطر نشان کرد که هدف از مطرح کردن این مطالب به هیچ عنوان بیاهمیت جلوه دادن مشکلات زنان در کشور نمیباشد. اما به دلیل آنکه جامعه امروز ایران، چشمان خود را بر روی بسیاری از دشواریها و تبعیضهای روا شده علیه مردان بسته و در عوض تنها به فکر برآورده ساختن مطالبات و احقاق حقوق زنان است، لذا آگاهیرسانی درباره مشکلات مردان ایرانی امری ضروری مینماید.
منبع: https://iraneconomist.com