آیتالله العظمی آخوند محمدکاظم خراسانی یکی از بزرگترین مراجع جهان تشیع میباشد که خیلی از بزرگان و مراجع تقلید مانند مرحوم آیت الله العظمی بروجردی از شاگردانش بودند. آخوند خراسانی از حامیان نهضت مشروطه ایران بود و چندان به تصدی حکومت توسط فقیهان و به اصطلاح، ولایت فقیه و بویژه در شکل مطلقهاش باور نداشت.
در گیر و دار مبارزه با استبداد و کوشش برای استقرار مشروطه، یکی از علمای مخالف مشروطه نزد آخوند خراسانی رفته و تلاش میکند که ایشان را متقاعد به جداشدن از مشروطهطلبان نماید. او، از آخوند سوال میکند که: آیا شما با اجرای قوانین شرع و حاکمیت شریعت مخالفید؟
پس از آن که آخوند با تعجب جواب منفی داده بود، آن عالم گفته بود: اگر مخالف نیستید، پس چرا از حکومت مشروعه (بر پایه شرع) طرفداری نمیکنید و حتی اقدامات مشروعهطلبان را تخطئه میکنید؟ مرحوم آخوند خراسانی در ضمن پاسخ بسیار مفصل خود، میگوید:
چه فایدهای دارد بی آن که امکانات لازم برای تحقق حاکمیت شریعت موجود باشد، اسم شریعت و مشروعه را بر روی حرکتی (مشروطه) بگذاریم و بعد هم مثل مشروعهطلبان فعلی، هزارجور کار خلاف شرع بکنیم و شرع را در معرض بدترین اتهامات قرار دهیم و مردم را در شرایطی بگذاریم که نه فقط حسرت حکومتهای غیر مشروعه، بلکه حسرت حکومتهای کفر را بخورند؟
ایشان در نامهای بلند خطاب به میرزای نائینی نظرات خود در مورد حکومت مشروعه را شفاف کرده و نگرانی خود از تشکیل حکومت دینی توسط علما را اعلام میدارد که چکیده آن بدین قرار است:
اول - تشکیل حکومت شیعی پیروان دیگر ادیان و مذاهب را ترغیب خواهد کرد تا آنان نیز حکومتهایی مبتنی بر تعصبات دینی خود بر سر کار آورند، و نزاع دینی شکل میگیرد.
دوم - علمای اسلام تا وقتی از بیرون به حکومت نگاه میکنند فسادها و کاستیهایی را که در تشکیلات است به وضوح میبینند. اما وقتی روحانیون پا به حکومت بگذارند دیگر نمیتوانند عیوب خود و حکومت را ببینند و توجیه میکنند و فسادها را نادیده میگیرند
سوم - مسند روحانیت مسند مبارزه با فساد است و مسند حاکمان همواره توام با فساد. با این کار هم مسند مبارزه با فساد را از دست میدهیم و هم روحانیت را مفسد میکنیم. حتی اگر فاسد نشویم همه مفاسد را به گردن روحانیت مینویسند و دین نابود میشود.
چهارم - علم حکومتداری و سیاست یک علم و فن است و روحانیون از این علم حداقل تا الان کاملا تهی هستند. ورود بدون علم و تجربه و فن به این حوزه بدون طی مراحل آن باعث آبروریزی برای روحانیون میشود. صرف اینکه روحانیون انسانهای خوبی هستند دلیل نمیشود هر علمی و هر فنی را بلد باشند.
پنجم - آمال و آرزوی ما تبعیت حکومت از دین است در حالیکه اگر حکومت را در دست گیریم، به تبعیت دین از حکومت دچار خواهیم شد.
ششم - چون مردم ما را نایبان امام زمان میدانند انتظار دارند حکومت دینی هم همان شرایط را ایجاد کند و وقتی نتوانیم در آن سطح عدالت را برقرار کنیم نسبت به امام زمان و دین سست عقیده میشوند.
هفتم - در حال حاضر که دست ما از مناصب حکومتی و امتیازات آن کوتاه است، این همه اختلاف و کشمکش در میان ماست که حتی در بسیاری موارد، کار به تکفیر و تفسیق هم میکشد، حال اگر قرار شود مناصب حکومتی و امتیازات مربوط به آنها هم در اختیار ما باشد، به دلیل رقابتی که برای دستیابی به این مناصب و امتیازات میان ما در میگیرد، اختلاف و دعوا ما بسیار بیشتر خواهد شد
هشتم - بسیاری از ما تصور نادرستی داریم و میپنداریم که چون چند کلمه فقه و اصول بلدیم، صلاحیت اشتغال به همه مشاغلی را داریم که لازمه تصدیِ هر یک از آنها تسلط بر یک یا چند رشته از علوم قدیم یا جدید است و میتوانیم جواب همه مسائلی را بدهیم که لازمه پاسخگویی به هر یک از آنها تبحر در یک یا چند شاخه از دانشهای پیشین یا امروزی است. ما فقط سواد فقهی داریم و چون فقیه خوبی هستیم که تازه همه ابواب فقه را هم نمیدانیم، دلیل نمیشود که به علوم دیگر مانند مدیریت و... هم تسلط داشته باشیم. علم فقه یک علم است با مسائل خودش و ربطی به اداره جامعه و مسائل آن ندارد.
نهم - حدود هزار و سیصد سال است که حکومت اسلامی نبوده و اسلام بوده است. اسلام را حکومت اسلامی نگاه نداشته، بلکه حوزه و فعالیتهای حوزهها نگاه داشته است
دهم - بستگان ما از موقعیت سوءاستفاده خواهند کرد و باعث آبروریزی برای مرجعیت و دین اسلام خواهند شد و مردم {اشتباهات} آنها را به پای ما مینویسند.
یازدهم - مردم تا وقتی فکر کنند که هدف از مبارزه، برچیدن ظلم است با ما همراهی میکنند. اما به محضی که احساس کنند تلاشهای ما برای رسیدن به قدرت و مقام و منصب است، دیگر اطراف ما را خالی میکنند و حمایت آنها کمرنگ میشود. خصوصا آنکه نسبت به دین هم بدبین میشوند.
دوازدهم - ذات حکومت کردن نیاز به فریب و در پارهای از مواقع نیازمند دروغ گفتن است و لذا نمیشود همیشه حکومت با اخلاق داشت. لذا در شان روحانیت نیست که دروغ بگوید و دامن دین را بیالاید.
سیزدهم - تعلق خاطر به آنچه در حیطه مالکیت و اقتدار ماست، حجابی عظیم است که مانع از رؤیت و مشاهده حقیقت و فهم حکم الله میشود. علاقه به حفظ قدرت و حکومت و مقام، و طاهر و منزه شمردن حکومت منسوب به خود باعث میشود حاکم اسلامی نتواند مسائل را درست ببیند و در جهت منافع خودش در برخی موارد حکم کند و حتی دین را تغییر دهد. لذا باعث میشود هم دین آسیب ببیند و هم حکومت.
چهاردهم - دامن حکومت مطلقه آلوده به فساد است و ما مشروطه برپا کردیم تا استبداد و خودرایی کنار رود. در صورتی که عالم دینی در راس قرار گیرد، این نقدها هم دامن حکومت را میگیرد و هم دامن دین را و به بنبستهایی میرسیم که دیگر یارای حل مشکلات دینی - حکومتی را نداریم.
پانزدهم - هزاران نفر در اثر بیماری میمیرند ولی ایرادی به روحانیت نمیگیرند. توقعی که از ما هست فقط در این حد است که در برابر بدبختیهای خلق خدا و ظلم و فساد و اجحافی که قربانی آن هستند بیتفاوت نباشیم. اگر روحانیت متولی امور حکومت شود، همه مشکلات بهداشتی، حکومتی، مالی، عدالتی و... را به پای روحانیت و دین میگذارند. و این مساله اجتنابناپذیر است و با زوال حکومت دینی، زوال دین پدیدار خواهد شد.
شانزدهم - اصل تأسیس مدینه فاضله، جز در زمان بسط ید معصوم، امری ناممکن است. اصلاح اوضاع جامعه نیز صرفا با قبول سرپرستی حکما و علما شدنی نیست، و اگر شدنی بود، امام صادق پیشنهاد سرپرستی حکومت را که به آن حضرت شد رد نمیکرد. تا جامعه به بلوغ کافی نرسیده باشد ما نباید به دنبال کسب مقام و منصب حکومتی باشیم. فقط در صورتی باید به حکومت روی بیاوریم که مردم بخواهند. در غیر اینصورت باید کار فرهنگی انجام داد.
هفدهم - تشکیل حکومت اسلامی انتظار ایجاد عدالت کامل و آرمان نهایی را تداعی میکند و برای ما که ناتوان و کمتجربه هستیم سنگ بزرگ است و باعث میشود به اساس مساله آسیب بزنیم. باید سنگهای کوچکتر برداریم تا از افراط و تفریط مردم در عصرهای مختلف جلوگیری کنیم. کم کم به سمت ایجاد عدالت و اصلاح امور گام برداشته شود تا به هدف آرمانی نهایی برسیم. لذا این ایده (تشکیل حکومت دینی توسط روحانیت) محکوم به افراط و سپس تفریط و در نهایت آسیب دیدن حکومت و دین خواهد بود.
هجدهم - مشکلی که اهل سنت با آن مواجه و باعث شد باب اجتهاد در سنیها بسته شود این بود که در هر عصری گروهی از علمای سنی با حکومت هم جهت میشدند و به نفع حکومت کاری میکردند بطوری که غیر از دیدگاه آنها، دیدگاههای مجتهدانه دیگر سرکوب و منکوب شوند. کم کم باعث شد که از اجتهاد در اهل سنت هیچ باقی نماند. لذا اگر حکومت دینی را تشکیل دهیم، و حکومت را به دست پیروان یک فقیه بدهیم آنها که در راس هستند اجازه فتاوای مختلف و اجتهاد در دین را به دیگران نخواهند داد و نظر خود را به زور غالب خواهند کرد و باعث مرگ شیعه و حوزههای دینی خواهند شد.
نوزدهم - دسترسی به مرجعیت امروز از دسترسی به هر فرد دیگری راحتتر است. اگر من حکومت را در دست بگیرم دسترسی به من سختتر از هر کسی خواهد شد و این یعنی فاصله مرجعیت با مردم.
بیستم - جریانهای سیاسی غیر از روحانیت قدرت زیادی دارند و برخی از آنها تحت هیچ شرایطی سازش با ما نمیکنند و ممکن است منتج به جنگ داخلی و یا تفرقههای جدی شود و از هدف اصلی باز بمانیم و همه عمرمان را به جای کار دینی و فرهنگی درگیر منازعات سیاسی شویم.
بیست و یکم - علمای شیعه همواره با احتیاط فراوان فعالیت میکردند و حتی کار مباح نمیکردند که دامنشان آلوده نشود. حکومت یک امر بسیار پیچیده و سخت است و دامن روحانیت را آلوده به گناه میکند.
پینوشت۱: باورتان میشود این تحلیل و چنین پیشبینی دقیقی بیش از یکصد سال پیش از زبان یکی از بزرگترین علمای شیعه بیان شده است؟
پینوشت۲: فایل صوتی این مطلب بخشی از سخنان محمد تقی اکبرنژاد در مناظره با مهدی رنجبریان بود.