ویرگول
ورودثبت نام
parsax x
parsax xایده‌پرداز الگوریتم؛ دنبال راه‌حل‌های خلاق برای مسائل پیچیده‌ام. عاشق منطق، داده و ساختن چیزایی که واقعاً کار می‌کنن.
parsax x
parsax x
خواندن ۲ دقیقه·۹ روز پیش

قصهٔ پسری که زیادی دوست داشت

روایتی واقعی از محبتی که وقتی ثابت شد، طرف مقابل سیر شد و رفت

پسر از همون اول یه دل صاف داشت؛ از همون دل‌هایی که زود می‌لرزن و زود هم می‌چسبن. عاشق دختره شد، با اون مدل عشقی که کم‌کم میاد ولی وقتی میاد، همه‌چی رو می‌گیره. هر روز یه‌جور محبت، یه‌جور توجه، یه‌جور دل‌دادگی. انگار دنیاش خلاصه شده بود توی همون یه نفر.

دختر هم اولش بدش نمی‌اومد، حتی از خداش بود. دلش می‌رفت، ناز می‌کرد، لبخند می‌زد. اما از وقتی فهمید پسر این‌طور بی‌قید و شرط دوستش داره، کم‌کم بی‌حس و سرد شد. جواب‌هاش کوتاه شد، بعضی وقت‌ها اصلاً جواب نمی‌داد. نگاه‌هاش بی‌حوصله شد، رفتارها سنگین. دیگه محلش نمی‌ذاشت. انگار محبت پسر براش زیادی شده بود… یا شاید دلش یه جای دیگه گیر کرده بود.

پسر هر بار می‌پرسید چی شده، چرا عوض شدی، اما دختر فقط می‌گفت «هیچی»؛ و همین «هیچی» یعنی همه‌چیز.

پسر هنوز امید داشت، هنوز می‌سوخت و می‌ساخت، هنوز می‌جنگید، اما دختر هر روز یه قدم عقب‌تر می‌رفت. تا جایی که دیگه چیزی از رابطه نمونده بود جز سکوت و سردی. آخرش هم یه روز خیلی ساده، بدون توضیح، بدون خداحافظی، گذاشت و رفت سمت یکی دیگه. انگار نه انگار یه نفر این‌همه براش یه روز دنیا بوده.

پسر موند با یه دل خالی، یه بغض، یه تنهایی سنگین و یه عالمه سؤال بی‌جواب.

روزها گذشت تا اینکه با یه دختر دل‌شکسته آشنا شد؛ دختری که خودش هم زخمی بود. پسر گفت: «عاشق بودم… بی‌دلیل ولم کرد.»

دختر گفت: «شاید زیادی محبت کردی، شاید زیادی نشون دادی. بعضیا وقتی عشق زیاد ببینن، سیر می‌شن و می‌رن دنبال تازه‌ها.»

بعد هم رفت… و پسر دوباره تنها شد. توی غروب گم شد.

کم‌کم فهمید بعضیا عشق نمی‌خوان، هیجان می‌خوان. محبت نمی‌خوان، تعویض می‌خوان. وفاداری نمی‌خوان، تجربهٔ جدید می‌خوان.

و همین شد که فهمید مشکل از عشقش نبود؛ از ظرفیت طرف مقابل بود.

آخرش هم موند با یه واقعیت ساده:

بعضی زخم‌ها خوب نمی‌شن… فقط یاد می‌گیری باهاشون زندگی کنی.

نه قوی‌تر شد، نه خوشحال‌تر

فقط آروم‌تر شد؛

کسی که فهمیده همیشه قرار نیست جواب محبت، محبت باشه.

Writer Parsa

Illustration by Microsoft Copilot

داستان کوتاهدلنوشتهرابطهعشقتنهایی
۱۱
۱۳
parsax x
parsax x
ایده‌پرداز الگوریتم؛ دنبال راه‌حل‌های خلاق برای مسائل پیچیده‌ام. عاشق منطق، داده و ساختن چیزایی که واقعاً کار می‌کنن.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید