این مقاله ترجمه وفادارنه ای است از سایت HBV در مورد همکاری با افراد مختلف
چگونه با کسی که دوستش ندارید همکاری می کنید؟این افراد ممکن است سمی یا بداخلاق نباشند، شما فقط سبک های متفاوتی دارید . همه چیز با تأمل در مورد علت تنش شروع می شود. به خود یادآوری کنید: با همه کنار نمی آیید، اما هر تعاملی ارزش بالقوه ای هم دارد. صادقانه نگاه کنید که چه چیزی باعث تنش بین شما و همکارتان می شود و چه نقشی در ایجاد آن دارید. سعی کنید دیدگاه همکار خود را درک کنید. تعداد کمی از مردم صبح از رختخواب بیرون می آیند تا زندگی شما را تلخ کنند. زمانی را برای فکر کردن در مورد دیدگاه طرف مقابل اختصاص دهید، به خصوص اگر آن شخص برای موفقیت شما ضروری است. به جای تلاش برای ارتباط از طریق اطرافیان فرد، مستقیماً با او ارتباط بگیرید و سعی کنید تفاوت خود را در سبک بین فردی درک کنید. ممکن است متوجه شوید که اگر روشهای خود را تطبیق دهید، سبکهای شما میتواند مکمل باشد. در آخر، کمک بخواهید. این نشان می دهد که برای هوش و تجربه آنها ارزش قائل هستید
برای چگونگی همکاری و مدیریت افراد سمی و پر دردسر این مقاله را بخوانید.
چند ماه پیش، یک مشتری سابق - اجازه دهید او را کیمیا صدا کنیم - برای مشورت بیشتر با من تماس گرفت. من او را در انتقال به شغل جدید حمایت کرده بودم و او چند ماه قبل به یک شرکت خدمات مالی معتبر جهانی پیوسته بود. با توجه به اینکه او عمدا و با فکر این روند را طی کرده بود، انتظار داشتم که گفتگوی ما در موردموفقیت های اولیه او باشد. درعوض،کیمیا اعتراف کرد که یک مشکل ساده اما جدی دارد: او با مدیر هم رده ی خود به خوبی کنار نمیآمد، او را میترا می نامیم. آن دو از همان ابتدا در مسیری اشتباه پا گذاشته بودند و با گذشت زمان اوضاع بهتر نشده بود. کیمیا به من گفت که بدبختانه مشخص بود که ناتوانی او در کنار آمدن با میترا مانع موفقیت او می شود و احتمالاً کار او را در شرکت از مسیر موفقیت خارج می کند. در حالی که من و کیمیا در حال بررسی موقعیت بودیم، او به من گفت که میترا به عنوان مدیری بسیار با استعداد، ماهر و مورد علاقه شناخته می شود و او انسانی سمی یا سخت نیست. اما کیمیا اعتراف کرد که واقعاً میترا را دوست ندارد. آنها سبک های مختلفی داشتند و میترا او را عصبانی وناراحت می کرد.
من و کیمیا طی گفتگوهایی، روی این موقعیت کار کردیم. او نقش افرادی را که در چند هفته اول حضورش در این شغل موثر بودند، دوباره بررسی کرد، که به وضوح نشان داد همکاری و مشارکت میترا برای دستیابی به نتایج تجاری مورد نظر کیمیا ضروری است. در ارزیابی صادقانهتر رابطه، کیمیا متوجه شد که در تعامل با میترا شکست خورده است. او کاری نکرده بود که همکار جدیدش احساس کند نظرات و دیدگاههایش ارزشمند است، میترا او و تیمش را از ارتباطات دور میکرد و کم و بیش تلاش میکرد از او دوری کند.
کیمیا چندین استراتژی مفید برای کار بهتر با میترا ایجاد کرد. اینها ایده ها و بینش هایی هستند که تقریباً هر کسی می تواند از آنها استفاده کند وقتی مجبور است با کسی کار کند که دوستش ندارد البته هیچ کدام از این روش ها آسان و راحت نیستند.
در مورد علت تنش و نحوه واکنش خود به آن فکر کنید.
اولین قدم هم پذیرش و هم تأمل است. به خود یادآوری کنید: شما با همه کنار نمی آیید، اما در هر تعامل با دیگران ارزش بالقوه ای وجود دارد. شما می توانید و باید از تقریباً هر کسی که ملاقات می کنید یاد بگیرید و مسئولیت تحقق آن بر عهده شماست حتی اگر رابطه آسانی نباشد. صادقانه نگاه کنید که چه چیزی باعث تنش می شود و چه نقشی در ایجاد آن دارید. ممکن است واکنش شما به موقعیت در هسته اصلی مشکل باشد(و شما نمی توانید چیزی غیر از واکنش خود را کنترل کنید).کیمیا باید تشخیص می داد که «دوست نداشتن» میترا ممکن است واقعاً مربوط به خود او باشد.
برای درک دیدگاه طرف مقابل سخت تر کار کنید.
تعداد کمی از مردم صبح از رختخواب بیرون می آیند تا زندگی شما را تلخ کنند. زمانی را برای فکر کردن عمدی در مورد دیدگاه طرف مقابل اختصاص دهید، به خصوص اگر آن شخص برای موفقیت شما ضروری است. از خود بپرسید: چرا این شخص اینگونه رفتار می کند؟ چه چیزی می تواند انگیزه آنها باشد؟ آنها مرا چگونه می بینند؟ چه چیزی ممکن است از من بخواهند و چه نیازی داشته باشند؟ کیمیا شروع به تفکر متفاوت در مورد میترا کرد زیرا متوجه شد که همکارش اهداف و انگیزه هایی به اندازه خود او دارد و اهداف آنها ذاتاً در تضاد نیستند.
به جای منتقد یا رقیب بودن، حلال مشکل شوید.
برای همکاری بهتر، مهم است که از موضع رقابتی به موضع مشارکتی تغییر دهید. یک تاکتیک این است که که خود شخص را با مشکل و ابهام روبرو کنید. به جای تلاش برای کار از طریق یا اطراف فرد دیگر، مستقیماً با او درگیر شوید. کیمیا ، میترا را برای ناهار دعوت کرد و با او باز گفت: «من احساس نمیکنم که تا آنجا که میتوانیم با هم کار میکنیم. شما چی فکر میکنید؟ آیا ایده ای دارید که چگونه می توانیم با هم بهتر کار کنیم؟" اگر از مردم بخواهید کارتهای خود را به شما نشان دهند و در این فرآیند آسیبپذیری نشان دهند، اغلب تعدادی از کارتهای خود را آشکار میکنند.
سوالات بیشتری بپرسید
در موقعیتهای پرتنش، بسیاری از ما سعی میکنیم کار خود را با" هرچی من می گم" پیش ببریم، در این حالت ممکن است بیش از حد لزوم قاطع شویم، که معمولاً وضعیت را بدتر میکند. درعوض، سعی کنید سوالاتی بپرسید - سوالاتی که به طور ایده آل باز هستند و برای ایجاد مکالمه و گفتگوی بیشتر طراحی شده اند. دستور کار خود را کنار بگذارید، سؤالات خوبی بپرسید و صبورانه و واقعی به پاسخ های طرف مقابل گوش دهید.
آگاهی خود را از سبک بین فردی افزایش دهید
به راحتی می توان درگیری ها را به "شیمی" و یا ارتباط احساسی ضعیف با دیگران ارتباط داد، اما همه افراد، سبک های متفاوتی دارند و اغلب آگاهی از این تفاوت ها می تواند کمک کننده باشد. در طول ناهار، میترا و کیمیا متوجه شدند که هر دو مایرز-بریگز را در اوایل کار خود تکمیل کردهاند، بنابراین پروفایلهای خود را به اشتراک گذاشتند. کیمیا هم یک درونگرا واضح است و هم یک نوع حسگر بسیار قوی: او ترجیح می دهد زمان داشته باشد تا به تنهایی و بی سر و صدا روی مسائل کار کند و از پایگاه وسیعی از داده ها نتیجه بگیرد. از سوی دیگر، میترا برونگرا و از لحاظ شهودی قوی است، راحت واکنش نشان میدهد، روی تصویر بزرگ تمرکز میکند و مشکلات را با صحبت کردن با دیگران حل میکند. با توجه به این تفاوت ها در سبک و ترجیحات، کیمیا و میترا مجبور بودند تعامل با یکدیگر را ناراحت کننده ببینند. اما به محض اینکه تفاوتهایشان را شناسایی کردند، متوجه شدند که سبکهای آنها میتوانند کاملاً مکمل هم باشند، اگر رویکردهایشان را تطبیق دهند و منطبق کنند.
کمک بخواهید.
درخواست کمک میتواند رابطه های دشوار را دوباره راهاندازی کند، زیرا نشان میدهد که برای هوش و تجربه طرف مقابل ارزش قائل هستید. یک روز حین ناهار، کیمیا آنقدر اعتماد به نفس پیدا کرد که به میترا گفت: «تو بیشتر از من اینجا بودی. احساس میکنم دارم شروع به کشف چیزها کردهام، اما از کمک شما خوشحال میشوم.» سپس او سؤالاتی از این قبیل پرسید: «کمتر یا بیشتر چه کاری باید انجام دهم؟ آیا چیزی را فراموش کرده ام یا هنوز با ید با افراد بیشتری ارتباط برقرار کنم؟ وقتی برای اولین بار اینجا کار میکردید، دوست داشتید چه نکته ای را از اول می دانستید؟» رابطه کیمیاو میترا به طور قابل توجهی بهبود یافت در آخرین تماسم با کیمیا، او به من گفت که او و میترا اغلب به صورت حضوری و از طریق پیامک و پیام رسان ها با هم ارتباط برقرار میکنند و مرتباً در جلسات تیم یکدیگر شرکت میکنند. آنها هر سه ماه یک بار تمام تیم های خود را گرد هم می آورند تا پیشرفت را ارزیابی کنند و به دنبال فرصت هایی برای یادگیری و بهبود فرآیندهای خود باشند. در حالی که میترا و کیمیا لزوماً دوست نیستند و زمان زیادی را خارج از دفتر با هم نمی گذرانند، آنها همکاران بسیار بهتری هستند و بیش از آنچه در ابتدا گمان می کردند یکدیگر را دوست دارند.
موفقیت کیمیا در تغییر رابطه اش با میترا تا تا حدی به این دلیل بود که او "تا تنور گرم بود" دست به کار شد. پویایی منفی او با میترا هنوز کاملا شکل نگرفته بود، بنابراین کیمیا توانست خودآگاهی خود را افزایش دهد، سبک خود را تطبیق دهد و به او نزدیک شود.
امکان همکاری موثر با افرادی که دوست ندارید وجود دارد، اما شما باید ابتکار عمل را بر عهده بگیرید.