رفتار فردی را میتوان بهعنوان ترکیبی از پاسخ به محرکهای خارجی و داخلی تعریف کرد. این روشی است که فرد در موقعیتهای مختلف واکنش نشان میدهد و نحوه بیان احساسات مختلف مانند عصبانیت، خوشبختی، عشق و غیره را به نمایش میگذارد. برای به دست آوردن یک ایده مختصر در مورد رفتار فردی، اجازه دهید در مورد چارچوب رفتار فردی و سایر عناصر اصلی مرتبط با آن اطلاعات کسب کنیم.
بر اساس این عناصر، روانشناس كورت لوین نظریه فیلد را بیان كرد و چارچوب رفتار را تشریح كرد. این نظریه روانشناختی الگوهای تعامل بین فرد و محیط را موردمطالعه قرار میدهد. این تئوری با استفاده از فرمول بیانشده است.
رفتار= عملکرد (فرد و محیط اطراف آن)
بهعنوانمثال ، یک فرد پردرآمد که شغل خود را در رکود اقتصادی از دست میدهد ممکن است در هنگام بیکاری رفتار متفاوتی داشته باشد.
خصوصیات فردی مسئول نحوه رفتار یک فرد در شرایط زندگی روزمره و همچنین نسبت به هر موقعیت اضطراری را نشان میدهد. این خصوصیات بهصورت زیر طبقهبندی میشوند:
1. ویژگیهای ارثی
2. خصوصیات آموختهشده
3. خصوصیات وراثتی
ویژگیهایی که افراد از والدین خود به دست میآورند، ویژگیهای ارثی است. بهعبارتدیگر، ویژگیهای استعدادی که فرد در بدو تولد از آن برخوردار است، از ویژگیهای ارثی محسوب میشود.
ویژگیهای زیر بهعنوان ویژگیهای ارثی در نظر گرفته میشوند:
1. رنگ چشم فرد
2. دین / نژاد یک شخص
3. شکل بینی
4. شکل گوش
5. خصوصیات آموختهشده
هیچکس با تولد همهچیز را نمیآموزد. ابتدا مدرسه ما خانه ما است، سپس جامعه ما و پسازآن مؤسسات آموزشی ما مکانهایی هستند که فرد با مشاهده، تمرین و یادگیری از دیگران و محیط اطراف، خصوصیات آموختهشده خود را شکل میدهد. این شامل ویژگیهای زیر است:
· ادراک نتیجه حواس مختلف مانند احساس ، شنیدن و غیره.
· ارزشها درک تأثیرات از یک وضعیت، فرایند تصمیمگیری.
· شخصیت الگوهای تفکر، احساس، درک و رفتار.
· نگرش نگرش مثبت یا منفی مانند ابراز عقیده شخص.
نحوه برخورد یک فرد بهصورت فردی یا درون گروه، تحت تأثیر عوامل بسیاری است. عوامل اصلی تأثیرگذار بر نگرش فرد در زندگی شخصی و اجتماعی عبارتاند از :
تواناییها، جنسیت، نژاد و فرهنگ، ادراک، اسناد، نگرش، شخصیت، یادگیری
بیایید نگاهی گذرا به این عناصر اصلی بکنیم که رفتار یک شخص را در داخل و خارج از سازمان به اثبات میرساند.
تواناییها صفاتی هستند که شخص از محیط اطراف میآموزد و همچنین خصوصیاتی که فرد از بدو تولد با خود دارد. این صفات بهطور گستردهای بهصورت زیر طبقهبندی میشوند:
· تواناییهای فکری: این ویژگی هوشیاری، توانایی استدلال کلامی و تحلیلی، حافظه و همچنین درک کلامی را شکل میدهد.
· تواناییهای جسمی: این قدرت جسمی، استقامت، هماهنگی بدن و همچنین مهارتهای حرکتی فرد را شکل میدهد.
· تواناییهای خودآگاهی: این توانایی نحوه احساس فرد نسبت به کار است، درک یک مدیر از تواناییهای فرد، وظایف وی را برای انجام کار مطابق با ویژگیهای رفتاری فرد مشخص میکند.
بنابراین ویژگیهای روانشناختی، جسمی، اعتمادبهنفس متعلق به شخص، رفتار فرد را در زندگی اجتماعی و شخصی مشخص میکند. برای مثال: علی از ضریب هوشی بالایی برخوردار است، درحالیکه
حسین میتواند یک دوچرخه را بلند کند و یک مرد قوی است. هر یک دارای ویژگیهای متمایز و برجستهای هستند.
تحقیقات ثابت میکند که زن و مرد ازنظر عملکرد شغلی و تواناییهای ذهنی برابر هستند. بااینحال، جامعه هنوز بر تفاوتهای بین دو جنس تأکید دارد. وجود ویژگیهای فرهنگی و عرف و حاکم بر جامعه باعث شده که این رفتار بروز کند که زنان مهمترین نقش را در تربیت و پرورش کودکان بر عهدهدارند. عاملی که ممکن است بر تخصیص وظایف کاری میان دو جنس و ارزیابی کار در سازمان تأثیر بگذارد، درک و ارزشهای مدیر است.
بهعنوانمثال، یک سازمان هر دو جنس را ترغیب میکند تا بهطور مؤثر در جهت هدف شرکت تلاش کنند و هیچگونه تبلیغ و تحریک خاصی برای هر جنسیت خاصی داده نمیشود.
نژاد گروهی از افراد است که ویژگیهای فیزیکی مشابهی باهم دارند. برای تعریف انواع افراد با توجه به صفات درک شده استفاده میشود. بهعنوانمثال هندی ، آفریقایی. از طرف دیگر ، فرهنگ را میتوان بهعنوان صفات، ایدهها ، آدابورسوم تعریف کرد که یکی از آنها بهعنوان یک شخص یا یک گروه دنبال میشود. بهعنوانمثال جشن گرفتن به مناسبتی در سازماننژاد و فرهنگ همواره تأثیر مهمی هم در محیط کار و هم در جامعه داشته است.
اشتباهات رایج مانند نسبت دادن رفتار و کلیشه سازی با توجه به نژاد و فرهنگ فرد اساساً بر رفتار فرد تأثیر میگذارد. در فرهنگ کاری متنوع امروز، مدیریت و همچنین کارکنان باید فرهنگها، ارزشها و پروتکلهای متفاوتی را بیاموزند و بپذیرند تا فرهنگسازمانی راحتتر ایجاد شود. بهعنوانمثال یک شرکت داوطلبین را برای پست شغلی دعوت میکند و یکی را بر اساس معیارهای واجد شرایط بودن استخدام میکند و نه بر اساس کشوری که شخص متعلق به آن است یا اعتقاداتی که دنبال میکند.
ادراک یک فرآیند فکری برای تبدیل محرکهای حسی به اطلاعات معنیدار است. این فرآیند تعبیر چیزی است که ما در ذهن خود میبینیم یا میشنویم و بعداً از آن برای قضاوت و صدور حکم در مورد یک وضعیت، فرد، گروه و غیره استفاده میکنیم. این میتواند به شش نوع تقسیم میشود:
· صدا: امکان دریافت صدا با شناسایی لرزشها
· گفتار: صلاحیت تفسیر و درک صداهای زبان شنیدهشده.
· لمس: شناسایی اشیاء از طریق الگوهای سطح آن با لمس آن.
· طعم : توانایی تشخیص طعمدهنده مواد با طعم کردن آن از طریق اندامهای حسی که به جوانههای چشایی معروف هستند.
· حواس دیگر شامل تعادل، شتاب، درد، احساس در گلو و ریهها و غیره است.
· از دنیای اجتماعی: این امکان را به افراد میدهد تا افراد و گروههای دیگر دنیای اجتماعی خود را درک کنند.
بهعنوانمثال پریا به رستوران میرود و از خدمات مشتری آنها خوشش میآید، بنابراین او میفهمد که مکان مناسبی برای استراحت است و آن را به دوستانش، که ممکن است دوست داشته باشند یا دوست نداشته باشند، معرفی میکند. بااینحال، درک پریا در مورد رستوران خوب است.
انتساب عبارت است از روند مشاهده رفتار و به دنبال آن تعیین علت آن بر اساس شخصیت یا موقعیت فرد. بهبیاندیگر تئوری اسنادی دراینباره میگوید زمانی که رفتار فردی را مشاهده کردیم، سعی میکنیم دریابیم که علت رفتار وی درونی است یا بیرونی. تشخیص این عامل به ۳ شرط بستگی دارد: تمایز، همراهی، همسانی .
همراهی یعنی تا چه اندازه ممکن است افراد در یک موقعیت مشابه واکنش نشان دهند. برای مثال اگر در یک سازمان همه کارمندان از مسیر مشابهی به محل کار بیایند و یکی از کارمندان با تأخیر در سرکار حاضر شود، این به عامل بیرونی ربط داده میشود. تمایزیانی میزان ارتباط رفتار فرد با موقعیتها یا شخصیت تا چه اندازه میتواند مرتبط باشد و همسانی یعنی اندازهگیری فرکانس رفتار مشاهدهشده، یعنی هرچند وقت یکبار این رفتار رخ میدهد.
چارچوب ذکرشده میگوید همهچیز درمورد نحوه رفتار یک فرد در موقعیتهای مختلف، متفاوت است. بهعنوانمثال پریا، آنا و دو دوست دیگرش را برای تماشای فیلم دعوت میکند و دو نفر از سه نفر موافقت میکنند که فیلم را تماشا کنند، این همراهی است. آنا که با رفتن به سینما مخالف بوده درواقع رفتاری متضاد بقیه گروه بروز داده است. اگر پریا طی چند بار چند هفته از دوستان خود بخواهد به تماشای فیلم بروند و آنها در برخی موارد پاسخ مثبت و برخی موارد پاسخ منفی دهند درواقع همسانی رخداده است.
واكنش آموخته انتزاعی یا پاسخ گفتن كل فرآیند شناختی شخص در طی مدتزمان است. بهعنوانمثال شخصی که با شرکتهای مختلف همکاری کرده است، ممکن است نسبت به شهروندی سازمانی نگرش بیتفاوتی داشته باشد.
بنابراین تا اینجای مقاله متوجه شدیم که چه عواملی مسئول نحوه رفتار ما هستند. ما هرگز به این عناصر و چگونگی تأثیرگذاری آنها بر زندگی روزمره فکر نمیکنیم، اما نمیتوانیم این واقعیت را نادیده بگیریم که آنها مسئول راه قدم زدن، صحبت کردن ، غذا خوردن ، معاشرت و غیرهی ما هستند.
شخصيت مجموعهای از ویژگیهای رواني دوسویه است كه بدان طريق افراد را طبقهبندی ميكنيم. درواقع صفاتی است که برای پیدا کردن مشاغل و رشتههای دانشگاهی موردنیاز است، بهعنوان ویژگیهای شخصیتی شغلی شناخته میشود. شخصیت را میتوان بیشتر بر اساس گزینههای شغلی و حرفهای فرد طبقهبندی کرد. جان هالند این ویژگیها را در شش نوع شخصیت (تحقیقی، هنری، اجتماعی، سرمایهگذار، متعارف) طبقهبندی کرد.
بیشتر افراد در هر یک از این شش نوع شخصیت قرار میگیرند. افرادی که در یک نوع شخصیت مشترک هستند و در کنار هم کار میکنند یک محیط کاری ایجاد میکنند که متناسب با نوع آنها است. بهعنوانمثال، وقتی افراد سرمایهگذار در یک شغل باهم هستند، یک محیط کاری ایجاد میکنند که به فکر و رفتار مشتاقانه و مبتکرانه پاداش میدهد یک محیط کارآفرین.
افراد چنین محیطهایی را انتخاب میکنند که بتوانند از مهارتها و تواناییهای خود استفاده کنند و ارزشها و نگرشهای خود را آزادانه بیان کنند. بهعنوانمثال، انواع واقعگرایانه محیط کار پایدار را جستجو میکنند. انواع هنری به دنبال محیط هنری و موارد دیگر است.
افرادی که در محیطی شبیه به نوع شخصیت خودکار میکنند، احتمال بیشتری وجود دارد در شغل خود موفق شده و از شغل راضی باشند. بهعنوانمثال، افراد هنری در صورت انتخاب شغلی که دارای یک فضای هنری باشد، از موفقیت و رضایت بیشتری برخوردار میشوند، مانند انتخاب معلم موسیقی در یک مدرسه موسیقی. افراد هنری اگر بتوانند در محیطی کار کنند که تواناییها و خلاقیت آنها را رشد وپرورش دهد، بسیار بهتر کارکرده و کارشان برای سازمان ارزشمندتر است.
مدلهای مختلفی برای شناسایی شخصیت نیروها وجود دارد. رویکردهایی مانند مدل میر، بریگ، مدل دیسک، مدل شخصیتی ۵ بعدی و چندین مدل دیگر وجود دارد که میتوانید برای دریافت اطلاعات بیشتر آنها را مطالعه نمایید.
تاکنون در مورد علل رفتار و عوامل مؤثر رفتار فردی بحث کردهایم. اما در این بخش، ما میخواهیم نحوه شکل دادن به رفتار شخص را موردبررسی قرار دهیم. پنج روش برای شکل دادن به رفتارهای فردی وجود دارد:
· تقویت مثبت: هنگامی اتفاق میافتد که یک رویداد یا محرک مطلوب بهعنوان نتیجه یک رفتار ارائه میشود و رفتار بهبود مییابد. تقویتکننده مثبت یک محرک است که فرد برای دستیابی به آن تلاش میکند. برای مثال یک شرکت برنامه پاداش را اعلام میکند که در آن کارمندان بسته به تعداد کالاهایی که فروختهاند جوایز کسب میکنند.
· تقویت منفی: هنگامی اتفاق میافتد که یک اتفاق ناخوشایند یا محرک برداشته شود یا از وقوع آن جلوگیری شود و میزان یک رفتار بهبود یابد. تقویتکننده منفی یک رویداد محرک است که برای آن فرد برای خاتمه دادن، فرار از آن ، به تعویق انداختن وقایع ، کار خواهد کرد. بهعنوانمثال یک شرکت خطمشیای دارد که یک کارمند تنها در صورتی میتواند شنبه را به سرکار نیاید که بتواند کار خود را تا جمعه تمام کند.
· مجازات: ایجاد برخی شرایط ناخوشایند برای از بین بردن رفتار نامطلوب.بهعنوانمثال یک نوجوان دیر به خانه میآید و والدین امتیاز استفاده از تلفن همراه را از او میگیرند.
· بیتفاوتی: روند ریشهکن کردن هر نوع تقویت باعث ایجاد رفتار نامطلوب میشود.بهعنوانمثال کودکی که برای پنهان کردن و جلبتوجه زیر میز میخزد، بهتدریج هنگام برداشت توجه اطرافیان به کار وی، از این کار دست میکشد.
· برنامههای تقویت: برنامه تقویت میتواند از پنج نوع باشد : مداوم (تقویت یا پاداش بهصورت متوالی بر اساس موارد تعیینشده) ، فاصله ثابت (ارائه پاداش پس از زمان ثابت مانند هر ۲ روز) ، فاصله متغیر (ارائه پاداش در زمانهای متفاوت مثلاً در دومین، ششمین و هشتمین روز ماه) ، نسبت ثابت (پاداش بر اساس نسبتی ثابت مثلاً هر ۵ پاسخ درست یک امتیاز) و نسبت متغیر (ارائه پاداش برحسب ترتیب).
رستم افتخار
پایان قسمت دوم.......