ویرگول
ورودثبت نام
سانیا علی نژاد
سانیا علی نژاد
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

دلم تنگه؟:)

خلع درون را به خوبی احساس می‌کند.

هراسان به دنبال‌ کسی است که نمی‌شناسد.

شاید هم به دنبال چیزی می‌گردد که تا به حال ندیده است.

چه می‌خواهد؟ نمی‌داند.

سگ‌دو زدن هایش نتیجه ای در پیش ندارد.

در نهایت کالبدِ خسته،

نقش بر زمین می‌شود.

دقیقا آنجایی که زبان، از بیان درد ناتوان است، قطره اشکی ازچشمانش می‌چکد.

مهم نیست که بی اختیار باشد.

اشک، خود به معنی نجات است.

اشک، همان مویی است که قرار نیست پاره شود.

زیر لب زمزمه میکند:

"برگرد

مرا در آغوش بگیر

و روحم را به من بازگردان

دلم برایش تنگ شده است"

ادبیاتدلتنگیدلنوشتدلنوشته
اینجا اتاق درد و دله و چیزی جز همدلی وجود نداره ... .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید