سانیا علی نژاد
سانیا علی نژاد
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

چند شعر دوبیتی بداهه

شماره اول

همچو بهار در کفش ادیبان پای کردم

با این بادهء ناب، بسی یاد یار کردم


ندانم که چرا نمیگیرد تورا این صهبا

من که با بوی این نبیذ بسی حال کردم

شماره دوم

ای داد اگر من بشوم کیش تو ای درویش پیر

عاقبت باز به دامم میشوی مات در بیشه شیر


ادیبانی که نام بردی از آن، شاگردان من اند

چون که دارم من نَسَب، از همان دهقان پیر

شماره سوم

چه کسی گفت ببری، شهرت لیلا را؟

چه کسی مجنون کرد، عابد شبها را؟


تکیه کردی به هرکس به آن زخم زدی؟

غلط کردی، پراندی خواب این شبها را

شماره چهارم

قسم به حضرت عشق، وفا ندارد دل

قسم به موی سپیدم، حیا ندارد دل


حذر ‌‌‌کنم ‌ز تو؟ مگر به خواب بینی

قسم به بود و نبودت، جفا ندارد دل

شماره پنجم

اَز بیدادِ زُلفِ آن دُختَرَکِ سیستانی

چِنین چَنگ میزَنَم بِه هَر ریسمانی


وَ یَقولُ الکافِر، یا لَیتَنی کُنتُ تراب

وَلی گویَم که بودَم کاش،یِک زندانی

شعرشاعرانهترانهادبیاتیاداشت
اینجا اتاق درد و دله و چیزی جز همدلی وجود نداره ... .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید