یکی از مهم ترین نقطه عطف هایی که در مدت اخیر در ترکیه داشتم، پیدا کردن کار بود. از نزدیک به 7 ماه پیش که به استانبول آمدیم، برای پیدا کردن کار روش های خیلی متنوعی را دنبال کردم. در اینجا می خواهم اتفاقاتی که برای خودم افتاد را بازگو کنم، شاید کمک حال شمایی باشد که به کار کردن در ترکیه فکر می کنید.
همان طور که در پست های پیشین توضیح داده بودم، ما در اواخر شهریور ماه 98 بود که به ترکیه مهاجرت کردیم. یکی از مهم ترین (شاید هم پر اهمیت ترین) دغدغه های زندگی در خارج از کشور، درآمد ماهانه است. من هم که از پیش حدس می زدم در ابتدای امر ممکن است پیدا کردن کار زمان ببرد، پیش از خارج شدن از کشور چاره ای برای این کار اندیشیده بودم. اگر مطالب پیشین من را خوانده باشید، می دانید که مدت 1.5 سال به عنوان توسعه دهنده ارشد کسب و کار در شرکت تومن فعالیت می کردم. یکی از فعالیت هایی که در این شرکت انجام می دادم، تحقیق در مورد بازارهای مالی دیگر کشورها و تاریخچه های آنها بود. کمک می کرد که سیر حرکتی آن ها را متوجه شویم و در صورت امکان از الگوهای موفق استفاده کنیم. این فعالیت، لزومی به حضور در تهران نداشت و می توانستم از هرجایی آن را انجام دهم، حتی در یک کشور دیگر. در نتیجه در ماه های آخر با مدیران مربوطه صحبت های لازم را انجام دادم و آن ها نیز از ادامه پیدا کردن کار بدین شکل خوشحال بودند. پس ابتدای حضور در استانبول من کار داشتم - دورکاری برای شرکت سابق!
این کار، در کنار مزیت آن (داشتن کار!) ایراداتی داشت که خیلی زود من را خسته کرد. شاید مهم ترین آن، بعد مالی آن بود. کار کردن با حقوق سابق و تبدیل کردن این پول به لیر، قدرت مالی خیلی کمتری در ترکیه برایم ایجاد می کرد. از طرف دیگر، موضوعی که در حال تحقیق روی آن بودم موضوعی بود که قبلاً خودم به آن پرداخته بودم و این بار صرفاً به صورت ریشه ای در حال انجام آن بودم، پس انگیزه زیادی هم نداشتم. همچنین می دانستم که اول و آخر قرار است فعالیت با تومن را متوقف کنم و این کار تنها به صورت موقتی تا زمان پیدا کردن کاری دیگر در ترکیه است. پس در عین حال، بخشی از روز را در حال اپلای کردن برای شرکت های مختلف بودم. این شد که پس از یک ماه انجام دورکاری برای تومن، دلیلی برای ادامه دادن آن ندیدم چرا که به زمان و انرژی ای که می گذاشتم اصلاً نمی ارزید و تمرکزم را بر روی همان یافتن شرکتی دیگر در ترکیه کردم.
یافتن کار در استانبول شاید خیلی تفاوت زیادی با یافتن کار در تهران نداشته باشد. (تهران، نه شهرهای دیگر) از این شباهت ها می توانم به تعدد شرکت ها متفاوت در تمام سکتورهای تولیدی، خدماتی، IT و استارت آپی اشاره کنم. در ترکیه شاید بخش تولید و کارخانه ها بسیار بیشتر از ایران در کشور پخش شده باشند ولی برای قشر جوان، شاید بهترین مکان برای کار کردن همین استانبول باشد. پس در این بخش حضور ما در استانبول مزیت محسوب می شد. حالا متفاوت ترین موضوعی که می توانم بین استانبول و تهران مطرح کنم چیه؟ بله، درست حدس زدید، زبان ترکی!
شاید شمایی که در حال خواندن این مطلب هستید تلاش های خود برای یافتن کار در تهران یا شهرهای دیگر ایران را به خاطر می آورید. شاید هم همین الان به دنبال کار می گردید. تعداد فراوان شرکتی که باید رزومه بفرستید، به این و آن بسپارید، مصاحبه بروید، دفعات زیادی شما را قبول نکنند تا در نهایت بتوانید در شرکت مد نظر خود حضور پیدا کنید. حال فرض کنید در این پروسه ای که در حال طی کردن آن هستید، زبان فارسی را بلد نباشید یا به صورت ابتدایی آن را بدانید. اگر خود را جای کارفرما بگذارید، بین شما و یک ایرانی دیگر که شاید حتی کمی ضعیف تر از شما باشد کدام یک را انتخاب می کنید؟
این دقیقاً همان مسأله است که من در ترکیه با آن رو به رو بودم (و شاید هنوز هستم.) از طریق پرتال های مختلفی که می شناختم مثل LinkedIn رزومه خود را برای شرکت هایی می فرستادم که تطابق بالایی با خواسته های آن ها داشتم، ولی هرگز با من تماسی گرفته نمی شد. از طریق سایت های کاریابی خود ترکیه مانند kariyer.net برای شرکت های متعددی رزومه فرستادم، به شرکت ها و HRهای مختلف ایمیل می زدم و حتی عنوان می کردم که در حال یادگیری ترکی هستم و سعی می کنم خیلی زود این مشکل را حل کنم، ولی تنها ایمیل های ریجکتی بود که در پاسخ آن ها دریافت می کردم. البته همان طور که در اینجا گفتم، شرکت های ترک برای استخدام هر یک نفر خارجی باید 5 تُرک را استخدام کنند (البته اگر از قبل 5 ترک آن جا کار می کند مشکلی از این بابت وجود ندارد.) حتی اگر شما را قبول هم کردند، باید وزارت کار را راضی کنند که چرا به جای شما، یک تُرک را استخدام نکرده است و آیا در بین این همه جوان بیکار در ترکیه (نرخ بیکاری در ترکیه نزدیک به 15% است) فردی نیست که توانایی کافی را داشته باشد؟ این ها در حالتی است که کارفرما راضی شود که شما واقعاً به دردش خواهید خورد چرا که به صورت میانگین هزینه های شما برای شرکت بیشتر است. پس خیلی هم به شرکت ها خرده نمی گرفتم و تلاش خودم را برای یافتن کار ادامه می دادم.
در اینجا بود که پس از یک ماه تلاش، تصمیم گرفتم که از کانکشن های کنونی خودم در ایران برای یافتن کار استفاده کنم. تا بدین جا از ارتباطاتم برای پیدا کردن آدم هایی در شرکت های ترکیه بهره برده بودم تا شاید رزومه ام به دست فرد مناسبی برسد. این بار قصد داشتم سراغ افرادی در خود ایران بروم که قصد انجام فعالیت در ترکیه داشتند. به همین دلیل در گروه هایی که می شناختم و به افرادی که حدس می زدم آشنایی داشته باشند پیام دادم تا شاید روزنه ای از امید پیدا شود.
...که همین طور هم شد.
یکی از دوستانم به من پیام داد که ما در حال وارد کردن "نخ" از ترکیه هستیم و اگر کسی در ترکیه بتواند صحت و سقم کارها را مشخص کند، خوشحال می شویم با وی همکاری کنیم. از طرف دیگر همان فرد گفت که با شرکتی در ترکیه، همکاری بابت "خرج کار" لباس انجام می داده ولی به دلیل عدم ارتباط مناسب، کارها انجام نشده است و کسی که این ارتباط را ایجاد کند می تواند کمک فراوانی کند.
پس تا بدین جا دوکار پیشنهاد شده بود، هر دو در بخش واردات، بیشتر از جنس هماهنگ کننده. (کاملاً دور از کاری که تا کنون انجام داده بودم.)
با همین دوستان هماهنگ کردم که برای یاد گرفتن کارها و دغدغه ها به ایران بیایم. چند روز پیش از رفتن به ایران بود که یکی دیگر از دوستان به من زنگ زد و گفت که شرکت ما قصد گسترش فعالیت هایش در ترکیه را دارد ولی ترجیح می دهد که فرد مقابل زبان ترکی هم بلد باشد. با این حال قرار شد هر وقت به ایران رفتم با این دوستان نیز صحبت کنم.
اوایل آذر ماه 98 بود که به ایران رفتم و 10 روز در تهران ماندم. در این مدت یک دوره کوتاه کارآموزی مانند را پیش دوستانی بودم که قرار بود کار واردات را برای آن ها انجام بدهم. در این مدت با انواع پارچه، نخ، رنگ، دستگاه ریسندگی و بافندگی آشنا شدم تا در زمان بازگشت به ترکیه بتوانم از کارها سر در بیاورم. کارها داشت خوب پیش می رفت و با وجودی که با افراد بازاری تا با حال کار نکرده بودم ولی می توانست تجربه جالبی باشد. در این حین بود که برای مصاحبه با شرکت دومی که هماهنگ شده بود رفتم.
این شرکت، شرکتی نبود جز شرکت آسانسوری داتیس، بزرگ ترین شرکت آسانسوری ایران. اولین صحبتی که داشتم با مدیر منابع انسانی شرکت بود که در دانشکده مدیریت شریف همکلاس بودیم، و خود مدیرعامل. صحبت ها بیش از چیزی که فکر می کردم خوب پیش رفت و مهم ترین نکته برای من این بود که دقیقاً در راستای نقاط قوت و تخصص خودم بود. مدیرعامل در ارتباط با شرکت و کارهای پیشینم پرسید و مطمئن شد که در این کار فیت می شوم یا نه. حتی در مورد زبان ترکی هم ازم سؤال شد ولی در همین حد که چند جمله را ترکی بگو. (بیشتر می خواستند ببینند که چقدر برای یاد گرفتن ترکی انگیزه دارم.) در همان جلسه حتی درباره حقوق نیز صحبت شد که با پیشنهاد اولیه من موافقت شد. (درست و حسابی به حقوق فکر نکرده بودم چون اصلاً فکر نمیکردم بحث تا بدین جا ادامه پیدا کند.) با این حال قرار شد جلسه بعدی به صورت کامل تری درباره موضوع صحبت کنیم.
جلسه بعد که دو روز پس از آن برگزار شد، بهتر از جلسه قبل پیش رفت. مدیر عامل و یکی دیگر از مدیران شرایط کنونی شرکت، وضعیت آسانسوری ایران، انتظاراتشان از فعالیت های ترکیه و من و آینده ای که متصور بودند را برایم تعریف کردند که تمام بخش های آن هیجان انگیز بود. من نیز که در این روز در مورد حقوق بیشتر فکر کرده بودم، پیشنهاد جدیدم را مطرح کردم که مجدداً مورد پذیرش واقع شد. اینگونه شد که به شرکت داتیس به توافق رسیدم و کارم با این شرکت را از اواخر آذر ماه آغاز کردم.
در اینجا لازم به تذکر است که طبق قوانین جدید ترکیه، افراد تنها به مدت 1 سال می توانند با ویزای توریستی در ترکیه زندگی یا کار کنند و پس از آن باید از فُرم های دیگر ویزا استفاده شود. ولی از آنجایی که غزاله 4 سال در ترکیه ویزای دانشجویی دارد، برای من که همچنان ویزای کاری ندارم مشکلی به وجود نخواهد آمد.
اگر قصد کار کردن در استانبول را دارید، نکات زیر را در نظر داشته باشید:
1- با وجودی که شرکت های بین المللی زیادی در استانبول هستند، ولی زبان ترکی جزء جدایی ناپذیر از خواسته های آنان است. حال اگر در حال یادگیری هستید، پیشنهاد می دهم ایمیل های ارسالی و رزومه خود را به زبان ترکی بنویسید تا شاید به مصاحبه دعوت شدید و بتوانید در آنجا خود را اثبات کنید. اگر بتوانید از 6 ماه قبل از حضور در ترکیه، یادگیری زبان ترکی را آغاز کنید از همه گزینه ها بهتر است.
2- پیدا کردن کار ترکیه بسیار سخت تر از پیدا کردن کار در ایران است. هر سختی ای که برای پیدا کردن کار در ایران کشیده اید بدانید که شرایط پیچیده تری در اینجا خواهید داشت.
3- در این مسیر مُصِر باشید و ناامید نشوید، قطعاً در نهایت آن چه که هدف شماست را پیدا خواهید کرد.
اگر سؤالی دارید، خوشحال می شوم کمکی کرده باشم.
به امید روزی دیگر،
یاهو