shadname·۶ سال پیشتولّد پُر دردسر قسمت آخریکی داد میزد، یکی بقیه رو آروم میکرد. یکی دوید تو حیاط. چند نفر بالا سرش بودند مادرش دستشو گرفته بود و آرومش میکرد اما نرگس فقط داد میزد. مردا رفتند در خونه سید قاسم که ماشینشو بیاره سوارش کنن ببرن بیمارستان.چند دقیقه بعد نرگس در حالیکه عقب وانت مزدا هزار سید قاسم خودش با مامانش و زن داداشش نشسته بودند و باباش جلو نشسته بود راهی بیمارست...
shadname·۶ سال پیشتولّد پُر دردسر قسمت دومماه رمضان سال ۶۳ اومده بود. از عید تا الان تو کل فامیل همه از نحسی و بدشگونی و بدقدمی بچهی نرگس میگفتند. کار داشت به دعوت از دعانویس و باطل کننده سحر و جادو می کشید.نرگس غم و غصه داشت از طرفی هم مراعات حال روزهدارها باعث شده بود کمتر کدو بخوره و حسابی لاغر و ضعیف شده بود. حال جسمی و روحیاش هر روز خراب تر از دیروز میشد.
shadname·۶ سال پیشتولّد پُر دردسر قسمت اولنرگس باردار بود. چهرهی پُف کرده و بهم ریختهاش نشون میداد بچه دختره. اما بعضیها وقتی اون همه جوش صورت و پا درد و کمر درد رو می دیدن می گفتند شایدم پسر باشه چون مادر گرمی داره.تشنجهای گهگاه و حالت تهوعهای ممتد صبحگاهی باعث شد محمدرضا شوهر نرگس تصمیم بگیره اونو پیش پزشک زنان ببره. با هزار زحمت پز...