توهم؛دراتاق سفید·۲ سال پیشو باز هم او.دوباره از پنجره به آسفالت خیابان باران خورده مینگرم.از همه سو به سمتم میآید.و باز هم گریه.اما در چهره ام مشخص نیست.انگار در دلم کسی میگری…
توهم؛·۲ سال پیشسکوتخوشه های گندم در مزرعه در اثر صبا صدا میدهند.کف چوبی خانه در اثر راه رفتن صدا میدهد.شب، غوک ها صدا میدهند. در زیر پتو جیرجیرک های بیرون خ…
توهم؛دراتاق سفید·۲ سال پیشنامه ای به همان کس.سلام حالت چطوره ؟ میدونم هیچگاه قرار نیست حال من را بپرسی پس بگذار خودم بگویم. افتضاح.دارم با کل دنیا دست و پنجه نرم میکنم که بگوییم عالی ا…