در ادامۀ بخش پیش، در این قسمت نیز به کارهایی اشاره میشود که علی (ع) از طریق آنها میتوانست از بروز شکست (کُشتهشدن، از دسترفتن خلافت، قرارگرفتن جایگاه تفسیر رسمی دین در دستان بنیامیّه و خطرات زیادی که خانواده و بازماندگانش را تهدید میکرد) جلوگیری کند امّا چون به اصول اخلاقی، انسانی و شرعی پایبند بود، چنین نکرد.
برای شروع، لازم نبود جایگاه خود را به شکل مستقیم یا غیرمستقیم بالاتر از دستگاه قضایی تعریف و فضایی ایجاد کند که کسی نتواند از او به دادگاه شکایت ببرد، حتّی لازم نبود با قاضیای که بر علیه او حُکم صادر کرد برخورد کند، کافی بود اجازه ندهد این مسائل علنی شود تا جایگاه متمایز حاکم شکسته و بهاصطلاح، مردم نسبت به حاکم رویشان باز نشود [۱].
برای شروع، لازم نبود سهمیه خوارج را از بیتالمال قطع یا حتّی کم کند، کافی بود لااقل این مسئله را که «تا زمانی که دست به شمشیر نبردهاند کاملاً آزادند و میتوانند مانند سایرین سهمیهشان را از بیتالمال بیکموکاست تحویل بگیرند» رسانهای نکند [۲].
برای شروع، لازم نبود مخالفانی را که آزادانه او را نقد و حتّی جسارت و بیادبی میکردند دستگیر یا محدود کند، کافی بود وقتی یاران تندرواش میخواهند با آنها برخورد خشن داشته باشند، سرش را بچرخاند و وانمود کند که نمیبیند و بعد حتّی میتوانست به یارانش اعتراض کند که «چرا با آنها اینچنین برخورد کردید؟! این کار درست نبود! من راضی نبودم!» [۳].
[۱] در زمان حکومت علی (ع)، زره حضرت گُم شد و ایشان زره خود را در دست شخصی از اقلیتهای مذهبی (یهودی یا مسیحی) دید. علی (ع) به او گفت: «این زره مال من است». او پاسخ داد: «زره الان در اختیار من است، اگر شما نسبت به آن ادّعایی داری، باید دلیل بیاورید». امام (ع) او را نزد قاضی برد و قاضی با توجه به اینکه حضرت شاهدی نداشت، به نفع آن فرد یهودی یا مسیحی رأی داد (شوشتری، قاضی نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج ۸. صص ۵۳۴ و ۵۳۵)
[۲] امام علی(ع) در مورد خوارج که مخالف آشکار حضرت بودند فرمود: شما را از سه حق ممنوع نخواهم كرد ۱. شما را از حضور در مسجد برای ياد خدا ممنوع نخواهیم كرد ۲. حقوقتان را قطع نخواهیم ساخت و ۳. تا وقتی كه دست به سلاح نشديد با شما نخواهیم جنگید. (ابن اثیر، الکامل فی التاريخ، ج ۲، ص ۳۹۸)
هنگامی که حضرت برای مقابله با لشگرکشی اصحاب جمل تصمیم گرفت از ربذه به سوی بصره عزیمت کند، «رفاعه بن رافع» به پا خاست و چنین گفت: «ای امیر مؤمنان(ع) بر چه کاری تصمیم گرفتهای؟ و ما را کجا خواهی برد؟». علی (ع) پاسخ داد: «آنچه نیت کردهام و تصمیم بر انجامش دارم، اصلاح است اگر از ما بپذیرند و به آن پاسخ مثبت دهند». رفاعه پرسید: «اگر نپذیرفتند، چه؟». حضرت فرمود: «آنان را فرا میخوانیم و از حق به اندازهای به آنان میبخشیم که امید داریم راضی شوند». رفاعه گفت: «اگر راضی نشدند؟». علی(ع) فرمود: «تا وقتی که آنان ما را به خود واگذارند، آنها را به حال خود واگذار میکنیم». رفاعه گفت: «اگر ما را به خود واگذار نکنند؟». علی(ع) پاسخ داد: «در مقابل آنان از خود دفاع می کنیم». رفاعه گفت: «نیکو تصمیمی است!» (محمدبن جریر طبری، تاریخ طبری، 3/۴۹۳-۴۹۵. ابن اثیر، الکامل، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج۳، ص ۲۲۴)
[۳] حضرت در میان اصحابش نشسته بود و نکتۀ نغزی فرمود. یکی از خوارج که حاضر بود با شنیدن سخن حضرت گفت «خداوند این کافر را بکشد، چقدر دانا و فقیه است!» اصحاب یورش بردند که او را بکشند، امام فرمود: «آرام باشید! جواب سخن، سخن است یا گذشت و چشمپوشی از سخن وی» (نهج البلاغه، حکمت ۴۲۰).
ادامه دارد ... (به امید خدا)
بخشهای قبلی نوشتار: ۱، ۲، ۳، ۴، ۵
سایر یادداشتهایم را میتوانید از طریق پیوندهای زیر ببینید:
صفحهام در اینستاگرام (فعّال نیست)
صفحهام در ریسرچگیت (مقالههای علمی)