جمعی از رفقای ویرگولی که با آنها می پلکم(2)


هِلو رفقا.

در پست قبلی اسم تعدادی از دوستان ویرگولی رو بردم که باهاشون می پلکم و قسمتی از این دوستان رو نشد بنویسم که قراره توی این پست بنویسم.

این هم بگم که ممکنه از این دوستان چند نفرشون اصلا من رو نشناسن و فقط منم که اون هارو رفیقِ خودم می دونم.

خلاصه که به قول این یوتیوبر ها:

لِت گو.


کتابخونه سنجاقک📚✨️|اون عروسکه که توی عکس های پست هاشه خیلی نازه.

از دوست های بسیار گوگولی یعنی خوب که پست های معرفی کتابش بسیاز جذابه(مخصوصاً اون عروسکه)و من پست هاش رو دنبال می کنم.

کتاب های خوبی هم معرفی می کنه👍

حتماً به پست هاش سر بزنین.


سید مهدار بنی هاشمی|استاد داستان نویسی

سید مهدار بنی هاشمی با نیم قرن سابقه در داستان نویسی و با بهره گیری از فناوری های روز دنیا.

ایشون هم پست هاش همه بالای ۳۰ تا لایک می گیره آنقدر که جذابه و من ازش خواهش می کنم بهم فنون داستان نویسی رو یاد بده🙏🙏🙏


خمول|اسمش جالبه👍

تازگی باهاش آشنا شدم و اسمش هم نظرمو جلب کرد.این پستی که چند روز پیش گذاشته بود حسابی بهم چسبید.

کاشکی از این پست ها بیشتر بزارن خانمِ خمول.

آقا که نیستن نه؟


پیام بازرگانیِ وسط پست:می دونین اگه قلب یک نفر بایسته چی کار می کنن؟

یه صندلی می زارن بشینه😁


مارشال|با بیوگرافیشون موافقم👍

با راهنمایی ایشون من اولین ابرقهرمان ایران شدم و تونستم انسان های زیادی رو از خطر مرگ نجات بدم.

ایشون رو با پست "نامه ی حال خوب کن به بقیه" شناختم(دلم از اون نامه ها خواست)پست های جذابی هم دارن.


یلدای روشن🤍|منم ابرها رو دوست دارم✨️

فکر نمی کنم ایشون من رو بشناسه ولی من ایشون رو می شناسم و شخصاً با پست هاشون حال می کنم.

چند وقتیه پست نذاشتن اما من منتظرم تا پست بزارن و برم بخونم.

دعا کنیم زندگیِ ایشون و تمام ویرگولی های عزیز روشن باشه🤲🤲🤲


به پایان رسید این حکایت اما دفتر همچنان باقی است.

با تشکر از تمامی عوامل پشتِ صحنه که ما را در این پروژه یاری کردند هرچند هنوز دوستان زیادی موندن اما من متاسفانه باید برم و اگه فرصت شد بعداً بقیشو می نویسم.

چاکر و نوکر و مخلصِ همه ی دوستان😘🙌🙌

بای👋👋👋


جمعی از رفقای ویرگولی که با آنها می پلکم(1)