«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
گیر کردن بین زمین و آسمان، بین خدا و ناخدا... !
+ دقّت کردی ما آدمها بین زمین و آسمان گیر کردهایم؟
_ ما آدمها فقط بین زمین و آسمان گیر نکردهایم، بین خیلی چیزهای دیگر هم گیر کردهایم!
+ مثلاً؟
_ بین اعتقاد به خدا و بیخیال شدنش، بین دین و بیدینی، بین شاه و امام، بین چپ و راست، بین لیلی و مجنون، بین شیرین و فرهاد، بین عبید و حافظ، بین شراب انگوری و شراب آسمانی، بین خارج و داخل، بین رفتن و ماندن، بین مرگ و زندگی و بین کلّی چیز دیگر!
+ منظور من از گیر کردن بین زمین و آسمان همان اعتقاد به خدا و بیخیال شدنش بود! ولی اینجوری که تو میگویی ما درگیرترین مخلوقات عالم هستیم. نه؟!
_ اگر منظورت از ما، فقط ما ایرانیها است، حال بقیه هم خیلی بهتر از ما نیست!
+ چرا این را میگویی مگر تو باقی دنیا را گشتهای؟
_خُب تو هم چون نگشتهای نمیتوانی بگویی که ما درگیرترین مخلوقات عالم هستیم. شاید درگیرتر از ما هم باشند ولی ما خبر نداشته باشیم.
+ راست میگویی. حالا بگو آخرین بار چه کسی را دیدی که بین زمین و آسمان گیر کرده باشد؟
_ آخرین بار یکی از مشتریانم بود که موقع اذان ظهر، به همراه یک خانم که میگفت همسرش است به مغازهام آمد!
+ از کجا فهمیدی بین زمین و آسمان گیر کرده است؟
_ از جایی که از من پرسید این اطراف مسجد کجاست تا وقتی که همسرم چیزهایی که میخواهد را انتخاب کند، من بروم نمازم را بخوانم و برگردم؟ بعد که آدرس را دادم رفت و نمازش را خواند و برگشت، با گوشی همراهش زنگ زد به چند تا از دوستانش تا برای پارتی آخر هفتهشان هماهنگ کند. به یکی گفت مشروب با تو. به یکی دیگر گفت مزه با تو. به دیگری گفت جنسِ درجه یک با تو... !
+ واقعاً آدم عجیبی بوده! ولی آدمهای عجیبتر هم پیدا میشوند.
_ خودت آخرین بار چه کسی را دیدی که بین زمین و آسمان گیر کرده باشد؟
+ یکی از بچُه محلّههایم.
_ او چه کار کرده بود که فهمیدی بین زمین و آسمان گیر کرده است؟
+ این آدم همه جای بدنش را با شکلهای مستهجن و عجیب و غریب خالکوبی کرده است. ولی لابلای خالکوبیهای روی یکی از دستانش نوشته: «حَسبِیَاللّه»
سه یادداشت پیشین:
برای دستیابی به لینک نوشتههایم، میتوانید به «پستهای دستانداز به ترتیب تاریخ انتشار» و «پستهای دستانداز(از الف تا ی)»، برای دستیابی به فهرست کتابهایی که تاکنون در یادداشتهایم از آنها نام بردهام به «دستانداز و کتاب» و برای دستیابی به فهرست فیلمهایی که تاکنون در یادداشتهایم از آنها نام بردهام به «فیلمهای دستانداز» که زحمت جمعآوری تمام آنها را دوست خوبم، آقای حجت عمومی کشیده است، مراجعه فرمایید.
اگر دوست داری بنویسی ولی نمیدونی چی بنویسی، یه سری به پُست پایاننامهی دستانداز! (آخرین گاهنامه) بزن!
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام:
مطلبی دیگر از این انتشارات
گفت و گوهای پراکنده!(چهارده)
مطلبی دیگر از این انتشارات
گفتوگوهای پراکنده! (۲۲)
مطلبی دیگر از این انتشارات
گفت و گوهای پراکنده!(پنج)