"We accept Wesley because we fear Lopez"
به زندگی من خوش آمدین!
اولین بار است که می خواهم درباره ی حسم به چیزی که واقعا قلبم را پر کرده است حرف بزنم.
شاید عجیب باشد که این حس من نسبت به والیبال است، اما این برای من زندگیست.
حقیقتش را بخواهید، هیچ چیزی ندارم که بگویم. فقط بدانید که از اعماق قلبم دوستش دارم؛جوری که حتی نمی توانم به چیز دیگری فکر کنم.نمی توانم از آن دست بکشم و برایش تلاش نکنم. نمی توانم درباره اش با کسی حرف نزنم و یا در خواست بازی به کسی را ندهم.
آن لحظه ای که توپ را می بینی، وقتی با دستت آن را لمس می کنی و درست به هوا می فرستیش، چقدر قشنگ است!
وقتی که کسانی را پیدا می کنی که با وجود تمام اشتباهاتت، باز هم حاضر هستند که با تو بازی کنند.
وقتی حرکتی را می زنی که قبلا توانایی انجامش را نداشتی.
یا هروقت که وارد یک زمین واقعی می شوی...
این یعنی چیزی که به آن عشق می ورزم.
شاید بگویید که :" برو بابا، داره زیاده روی می کنه،چقدر لوسهه!"
اما این چیزی است که من به آن ایمان دارم و ادامه می دهم.
پ.ن: ببخشید که انقدر کوتاه بود! خب نمیدونستم چجوری توصیفش کنم. این اولین پستم تو ویرگول بود پس ازش انتظار نداشته باشین.
شماهم بگین که کی رو/چی رو انقدر دوست دارین!

مطلبی دیگر از این انتشارات
شروع
مطلبی دیگر از این انتشارات
دلم برای امسال تنگ میشه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
افکار متفاوت من - قسمت اول
چقدر قشنگ نوشتییی
واقعا خوب مینویسی
قلمت مانا
چندوقته دلم تنیس روی میز میخواهد پینگ پونگ
سپاس
موفق باشید و شاد
موفق باشی...
خوش اومدی به ویرگول
احساستو خوب نوشتی
من بازی کردنم که خوب نیست
ولی از تماشای والیبال لذت میبرم?.?♀️