«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
کتاب | اقداماتِ ایمنی برای نترکیدن خودمان در حینِ ترکاندنِ لاو!
مقدمه:
بیست و دو سال قبل: برادر کوچکم را از جلوی هنرستان سوار موتور میکنم و به سمت خانه گاز میدهم. برادرم تتهپته میکند که چیزی بگوید. امّا حجب و حیایش اجازه نمیدهد. میگویم: «جمال! هر چیزی که میخواهی بپرس، نترس!» و او با لرزش صدا میپرسد: «داداش! دوست دختر یعنی چی؟!»
بله آنروزها صحبت کردن در مورد اینگونه مسائل خیلی ساده نبود و عبارات "دوست دختر" و "دوست پسر" به این راحتیها سر زبان هر دختر و پسری نمیچرخید. امّا امروز دیگر کار به جایی رسیده است که خیلی از پدر و مادرها از اینکه فرزندشان، دوستدختر یا دوستپسر دارد، خبر دارند و متاسفانه معمولاً آنطور که باید و شاید فرزندان خود را نسبت به مقرّرات و چارچوبهای ارتباط آگاهانه با جنس مخالف، آشنا نمیکنند. این میشود که پس از مدّتی، دختر یا پسر خود را در ارتباطی شکستخورده مییابند که خداینخواسته مایوس و سرخورده، در پی انتقام یا خودکشی است و در بهترین حالت به دنبال شکل دادن به ارتباط دیگری برای فراموش کردن ارتباط شکستخوردهی قبلی است.
بنده در این خصوص نه تجربهای (!) دارم و نه مهارتی (!)، امّا در پی این هستم که آنچه در این مورد خواندهام و مفید یافتهام را در اختیار والدین عزیز و عشّاقی قرار دهم که دوستِ دختر یا دوستِ پسرِ کسی هستند.
در این یادداشت بخشهایی از مندرجات بهدردبخورِ کتابِ کوچک، ارزان و در دسترسِ «ارتباط آگاهانه با جنس مخالف» اثر دکتر «محمود گلزاری» را برای شما بازنویسی میکنم.
توجه:
- «فصل پنجم» که فصل آخرِ این کتاب است را به دلیل کوتاهی و ارائهی راهکار برای مدیریتِ ارتباط با جنس مخالف، به طور کامل، میآورم.
- سایر کتابهایی که در این نوشته، نام آنها بُرده میشود و مطالبی از آنها آورده میشود نیز جزو مندرجات همین کتاب هستند.
نوجوانی، سنِّ بال درآوردن، اوج گرفتن بیش از حدّ و زخمی شدن!
نوجوانی به دورهی گذر از کودکی گفته میشود. این دوره مرزهای سنّی مشخصی ندارد، اما تقریباً از ۱۴ سالگی آغاز میشود و تا آخرین سالهای دهه دوم زندگی، یعنی تا رسیدن به رشد جسمانی کم و بیش کامل ادامه مییابد. در این دوره، نوجوان به بلوغ جنسی میرسد و هویت فردی خود را جدا از هویت خانوادگی بنا مینهد. به نوشتهی هادفیلد (Hadfild) :
«در گذشته، دختران این سن را «Flappers» میخواندند که از مصدر «To flap» به معنای بالزدن پرنده، گرفته شده است. بیشتر اوقات، دختران و پسران در این سن به اوج گرفتن مختصری نیاز دارند، اما معمولاً بیش از حد اوج میگیرند و به زمین میافتند و در نتیجه خود را زخمی میکنند.»
نوجوانی چیست؟
نوجوان، پرندهی کوچک بی بال و پری نیست که دنبال مادر خود راه برود و دهانش را برای دانههایی که مادر از زمین بر میچیند باز نگه دارد. پرندهی بزرگ و گشودهبالی هم نیست که بتواند آزادانه در همهجا پرواز کند و خود را از تیررس شکارچیان دور کند. دیار شاداب و پرفراز و نشیب نوجوانی از دو سو هممرز سرزمینهای کودکی و بزرگسالی است.
از نظر ژوزف میکچی (Jozef Mickchi)، روانشناس و استاد دانشگاه «مینهسوتا»، این مراحل مسائل مربوط به آنها عبارتند از:
- مرحله شروع نوجوانی (۱۱ تا ۱۳ سالگی )؛
- انطباق با تغییرات بلوغ؛
- یادگیری شیوه بهکارگیری قابلیتهای شناختی جدید؛
- یافتن جایگاه خود در بین همسالان؛
- کنار آمان با انتظارات مربوط به جنسیت؛
- مرحله میانی نوجوانی (۱۴ تا ۱۶ سالگی)؛
- برخورد با مسائل جنسی؛
- تصمیمگیریهای اخلاقی؛
- رشد روابط جدید با همسالان؛
- برقراری تعادل میان اختیار و پاسخگویی؛
- مرحلهی پایانی نوجوانی (۱۷ تا ۱۹ سالگی)؛
- تثبیت هویت؛
- تجربهی روابط صمیمانه؛
- ترک منزل.
تجاوز جنسی در قرارهای عاشقانه یا تجاوزهای آشنا!
یکی از مهمترین پیامدهای ارتباط با جنس مخالف، وادار شدن ناخواسته و به اجبارِ نوجوانان برای برقراری رابطهی جنسی است. این پدیده که صحنهی به ظاهر دلپذیر و صمیمانهی دوستی را به عرصهی آسیبرسان فشار و دشمنی تبدیل میکند، یکی از بارزترین گونههای خشونت در جامعهی مدرن معاصر است.
از آنجا که «هر نوع تماسِ جنسی، بدون خواست قربانی، از طریق تهدید یا اعمال زور یا در زمانی که قربانی به دلیل بیماری روانی، عقبماندگی ذهنی یا مسمومیت دارویی، توانایی رضایت دادن ندارد، تجاوز نامیده میشود.» یا به مجبور کردن دوستِ جنس مخالف برای ارتباط جنسی، به دلیل ماهیت زورمدارانهاش، تجاوز در قرار عاشقانه میگویند.
تا پیش از سال ۱۹۸۰ تصوّر میشد که تجاوز همیشه به وسیلهی بیگانهای منحرف صورت میگیرد که بهطور معمول ناگهان به زنی حمله کرده و با خشونت، نیاز جنسی خود را که محصول ناکامی است، برطرف میکند؛ اما در سال ۱۹۸۲ مقالهای در «مجلهی زن» منتشر شد و با طرح نمونههایی نشان داد، در جامعه نوع دیگری از تجاوز رایج است که تجاوزگر و قربانی هر دو یکدیگر را به خوبی میشناسند و مدتها با هم پیوند دوستی دارند! از آن تاریخ، اصطلاح «تجاوز در قرار عاشقانه» (date rape) یا عبارت جامعتر و فراگیرتر آن «تجاوز آشنا»(date acquaintance) بر سر زبانها افتاد و به مقالهها و کتابهای علمی راه پیدا کرد.
پژوهشگران بهسختی میپذیرند که تجاوزهای جنسی و از جمله تجاوز آشنایان، به علت ناکامی جنسی یا شرور بودن متجاوزان باشد؛ زیرا معلوم شده است، بیشتر افرادی که مرتکب این کار میشوند، نه محرومیت جنسی دارند و نه نسبت به افراد دیگر خلافکارترند. پسران خوب، نجیب و قابل اعتماد نیز در موقعیتهای خاص قرارهای عاشقانه، از نظر شهوانی تحریک میشوند و دوست دختر خود را به تماسهای جنسی وادار میکنند. مهمترین این موقعیتها عبارتند از: مصرف الکل، استفاده از مواد مخدر، دیدن فیلمهای جنسی، قرار گرفتن در مکان خلوت، نوازشهای عاشقانه و پوشش نامناسبِ دختر یا حركاتِ تحریک کنندهی او. علاوه بر اینها، طول کشیدن مدت دوستی و تبدیل شدن رابطهی اتفاقیِ اولیه به رابطهای پایدار و نیز سوء تعبیرهای ارتباطی و برداشتهای نادرستی که دو طرف از رفتارهای کلامی و غیر کلامی هم دارند، میتواند موجب بروز خشونت و تجاوز در روابط عاشقانه شود.
دکتر مهدی کینیا، جرمشناس فرهیختهی معاصر، در جلد دوم کتاب «جرم شناسی» خود ضمن بحث از عوامل طلاق مینویسد:
«عشق رؤیایی است بیهدف، اما ازدواج با واقعیت سر و کار دارد و مثل هر واقعیت دیگر کشکولی از شیرینیها و تلخیها است و هر عشقی سرانجام گرفتار همین واقعیت تلخ و شوم میشود؛ آنوقت یک دنیا توقع میماند و یک دنیا مرارت و یک بُنبست بزرگ که خروج از آن کار هر کسی نیست!» (جرمشناسی، ص ۸۰۹)
در همین کتاب آمده است: دکتر اسنل پنتی، که یکی از کارشناسان بزرگ امریکایی در امر زناشویی است و مدت سی سال منحصراً به پروندههای ازدواج و طلاق در شهرهای بزرگ و پرجمعیت آمریکا و کشورهای دیگر جهان رسیدگی کرده است، هشدار میدهد:
«به خاطر عشق ازدواج نکنید. ازدواج عشقی زهرآگینترین نوع ازدواج است.»
این کارشناس در پنج سال آخر خدمتش، با سه هزار زن و مردی که در پی عشقی شدید ازدواج کرده بودند، مصاحبهی حضوری به عمل آورده است. وی از تحقیقات خود چنین نتیجه گرفته است:
اینک دادگاههای طلاق در سراسر جهان، انباشته از زنان و مردانی است که روزگاری چون جانِ شیرین همدیگر را دوست داشتند، خود را یک روح در دو بدن تصور میکردند و به دلیل همین تصوّرشان ازدواج کردهاند و حالا چون دشمنان دیرینه که گویی باهم پدر کشتگی دارند، از همدیگر اظهار نفرت و انزجار میکنند و خنجر کشیده در برابر هم ایستادهاند!
شگفتانگیز نیست اگر میبینیم تنها در آمریکا از هر صد ازدواج عشقی، نود و سه تای آن با شکستی دردناک روبهرو شدهاند. فرانسه از این هم بدتر است؛ عمر متوسط هر ازدواج عشقی سه ماه و نیم است. از این کارشناس پرسیدند:
این عاقبت شوم از کجا پدید آمده است؟
دکتر پنتی در جواب گفت:
«وقتی زن و مردی به دنبال عشقی پرسوزوگداز، چشمبسته و نادانسته خود را در چاله ازدواج میاندازند، پردهای از تصوّر جلوی چشمانشان را میگیرد. آن دو تصوّر میکنند هر لحظه از زندگی مشترکشان سرشار از «عسل» است! میپندارند آن بوسههایی که در پیچ و خم کوچههای بیرفت و آمد، دزدانه بر میداشتند، جاودانه و برای همیشه گیجکننده خواهد بود. میاندیشیدند هیچ چیز در جهان جز عشق پرشور آنها دوام نمییابد و همهی راههای پیروزی در برابر آنها گشوده است.»
دیدگاههای روانشناسان در مورد عشق و عاشقیهایی که به ازدواج ختم میشوند:
- «فیلیپ اچ.برنشتاین و مارسی تی.برنشتاین» در کتاب «زناشویی درمانی» مینویسند:
عشقِ شورانگیز، آغازی ناگهانی و حتی بسیار هیجانانگیز دارد؛ اما عمر آن کوتاه و ناپایدار است. به علاوه، عاشق نمیتواند آن را مهار کند. گویی غریقی در دریای متلاطم احساسات و هیجانهای تند است. با بررسی واقعبینانهی ویژگیها میتوان نتیجه گرفت، چنانچه آرمانهای رمانتیک پایه و اساس ازدواج باشد، دلسردی، ناامیدی، سرخوردگی و سرانجام طلاق را در پی دارند.
- «باربارا آنجلیس» در کتاب «آیا تو آن گمشدهام هستی» مینویسد:
و این که عشق شورانگیز به ازدواج ختم شود و چنین ازدواجی تا پایان دوام یابد، از افسانههای دوران کودکی سرچشمه میگیرد؛ افسانههایی که در آنها شاهزادهها و شاهزاده خانمها پس از مدتها دلدادگی به هم میرسند و تا پایان عمر به خوبی و خوشی زندگی میکنند. به تجربه ثابت شده است که شیرینی و پایداری ازدواجهای عشقبنیاد را تنها در همان افسانهها میتوان یافت. واقعیتها نشان میدهد که ازدواجهایی که بر پایه عشقهای آتشین پایهگذاری میشوند، یا به سرعت به جدایی میرسند یا یک عمر بدبختی را با خود به همراه میآورند.
تصوّر کنید که در یک شب سرد، در کلبهای نشستهاید، میخواهید آتش روشن کنید تا خود را گرم کنید. برای اینکار، میان روزنامه و هیزم، حق انتخاب دارید. اگر دربارهی این کار تجربهی کافی داشته باشید، پاسخ این سؤال را میدانید، روزنامه سریعتر میتواند شعلهی بزرگی درست کند، اما سریعتر هم خاموش میشود، هیزم ممکن است به مدت زمان طولانیتری نیاز داشته باشد تا شعلهور شود، اما به آرامی و یکنواخت میسوزد. من بسیاری از مردم را دیدهام که در روابط خود، به جای آن که به دنبال همسری باشند که بتوانند با او رابطهای پر دوام و محکم بسازند، به دنبال همان شعلهی ناگهانی هستند! اگرچه متوجه شدهاید که مدام کسانی را انتخاب میکنید که برای شما نامناسبند، شاید بهتر باشد به دنبال «آقا یا خانمِ هیزم» بروید و از «خانم یا آقایِ باروت» بر حذر باشید. برای دلباختگی یک لحظه کافی است، اما «عشق حقیقی» به وقت نیاز دارد.
- «ویل دورانت» در کتاب «لذّات فلسفه» چنین مینویسد:
در ازدواج عاشقانه زن و مرد گویی به خود فرو رفتهاند و قطعات منفرد و جداگانهای هستند. اینجا از خودگذشتگی عشق، به خودپرستی و خودبینی بدل شده است و اجبار به تظاهر، آن را به ستوه آورده است. نوخواهی و حرص طبیعی مرد دوباره بیدار میشود، انس و الفت به تحقیر میانجامد و حرص طبیعی مرد دوباره بیدار میشود، انس و الفت به تحقیر میانجامد و دیگر با وجود گشادهدستی، چیزی برای بخشیدن ندارد. کلمهی «عزیزم» که روزی گفتن و شنیدن آن هر دو را تکان میداد، پیش پا افتاده شده و معنای خود را از دست میدهد. زن از مهر روزهای نخستین که دیگر نیست، مینالد و در خانه به وضعیت بدن و لباس و رفتار و گفتار خود، که زمانی مرد را به سوی او میکشاند و او را در نظر همسر، درخشانتر و عالیتر جلوه میداد، توجهی نمیکند. اگر فقیر باشند، مرد از بار خرج مینالد و اگر غنی باشند، نزاعی میان عشق و ازدواج اشتراکی همراه با ادعا و طمع و ترس فردی در میگیرد. طرفین اگر دوستی داشته باشند، هر کدام بر دوست دیگری حسد میورزد و اگر هیچکدام دوستی نداشته باشند، حساسیتها متوجه خودشان میشود؛ تا جایی که از تحمّل یکنواختی آن عاجز میشوند. روح، عبادتگاهی ندارد که بتواند خود را در عزلت آن به آرامش برساند. عشق که زمانی جنگ و گریز و دنبال کردن بود، به بیکاری واقعی بدل میشود که همبستری شبانه جز متارکهی موقت نیست!
«فصل پنجم» کتابِ «ارتباط آگاهانه با جنس مخالف»: «مدیریت ارتباط با جنس مخالف»
در پایان این فصل به ارائهی راهکار، هم برای دختران و پسرانی که وارد رابطه شدهاند و هم برای دختران و پسرانی که پیش از این رابطه داشتهاند و اکنون ندارند یا اصلاً رابطهای نداشتهاند، میپردازیم. ابتدا باید به این پرسش پاسخ دهید تا مشخص شود که کدامیک از راهکارها مربوط به شما است:
پرسش: شما در ارتباط با جنس مخالف در کدام وضعیت قرار دارید؟
الف. با فردی رابطه نداشتهاید و ندارید؟
ب. به فردی علاقه دارید، اما او نمیداند؟
ج. با فردی رابطه داشتهاید، اما اکنون ندارید؟
د. هماکنون با یک نفر رابطه دارید؟
ه. هم اکنون و همزمان با چند نفر رابطه دارید؟
الف. با فردی رابطه نداشتهاید و ندارید:
- شکرگزار خداوند باشید؛ به شما عقل، تقوا و تربیت شایسته بخشیده است.
- برای حفظ پاکی و آرامش کنونی و شادکامی و رستگاری آینده خود، از هر نوع تماسِ مشکلآفرین با افراد جنس مخالف و دوستانِ وسوسهگر، دوری کنید.
ب. به فردی علاقه دارید، اما او نمیداند:
- این کلام زیبا و ارزنده از پیامبر گرامی اسلام (ص) را بارها زمزمه کنید:
مَن عَشِقَ و كَتَمَ و عَفَّ و صَبَرَ ، غَفَرَ اللّه ُ لَهُ و أدخَلَهُ الجَنَّةَ: کسی که عاشق شود و عشق خود را پنهان کند و پاکدامنی و عفت ورزد، خداوند او را میبخشد و وارد بهشت میگرداند.
- سعی کنید با یادآوری پیامدهای منفی رابطههای عاشقانه، فکر خود را از علاقه و یاد آن فرد، دور کنید.
- از هر نوع تماس دیداری، شنیداری، گفتاری و پیامرسانی با او خودداری کنید.
- اگر شرایط یک همسر خوب را برای شما دارد، از فردی عاقل، دیندار و راز نگهدار برای گفتوگوی رسمی دربارهی ازدواج اقدام کنید.
ج. با فردی رابطه داشته اید، اما اکنون ندارید:
- اگر رابطهی زیاد و پنهانی با هم داشتهاید، به ازدواج با او امیدوار نشوید.
- با یادآوری گرفتاریهای بعدی، به کششهای عاطفی و غریزی خود، اجازه سرکشی ندهید.
- خود را از میدان وسوسههای او دور کنید.
- اگر رابطهای معمولی داشتهاید و او انگیزه و شرایط ازدواج را دارد، از او بخواهید که به طور رسمی از طریق خانواده اقدام کند.
د. هم اکنون با یک نفر رابطه دارید:
- سعی کنید رابطهتان را به ارتباط جسمی و جنسی نکشانید و در موقعیتهای تجاوز در قرار عاشقانه قرار نگیرید.
- اگر انگیزه، ملاکها و شرایط ازدواج را ندارد، رابطهتان را قطع کنید.
- اگر خواستار ازدواج است و ملاکهای اصلی را برای ازدواج دارد، پدر و مادرتان را در جریان بگذارید و بخواهید که از طریق خانوادهها اقدام کند.
- برای مقابله با ناراحتیهای عاطفی، وسوسههای غریزی و دیگر مشکلات پیشآمده، با روانشناسی آگاه و با تجربه مشورت کنید.
ه. هماکنون و همزمان با چند نفر رابطه دارید:
- این وضعیت، بدترین، منفیترین و غیر اخلاقیترین وضعیت است.
- همه رابطهها را قطع کنید و برای خودسازی و اصلاح افکار و رفتارتان، زیر نظر یک مربی شایسته، برنامههای معنوی و سازنده داشته باشید.
پس از رهایی چه کنیم؟
یکی از عمدهترین مشکلات افرادی که با فردی از جنس متفاوت دوست شدهاند و اکنون میخواهند این رابطه را قطع کنند، این است که نمیدانند با تماسهای تلفنی او چه کار کنند و بسیار اتفاق میافتد که همین تماسها موجب ایجاد ارتباط دوباره میشود. برای رهایی از این تماسها و قطع موفقیت آمیز رابطه، راهکارهای زیر پیشنهاد میشود:
۱.صراحت: باید واضح و روشن به او بگویید که همهچیز میان شما تمام شده است. به هیچوجه نباید به او امید واهی بدهید و در برابر اصرارهای او تسلیم شوید. این به معنای بیرحم و سنگدل بودن نیست، بلکه به معنای صادق بودن است.
۲. قاطعیت: وقتی دوستدختر یا پسر سابقتان با شما تماس میگیرد، با قاطعیت با او صحبت کنید. برای نمونه، بگویید: «دیگه به من زنگ نزن.» اگر باز هم اصرار کرد و دلیل شما را برای این کار جویا شد یا درخواست کرد که شما حرفها و دلایلش را برای ادامهی دوستی بشنوید، همین جمله را آنقدر تکرار کنید تا متوجه منظورتان شود. گول نخورید و به سؤالهایش که هزاران بار تا حالا جواب دادهاید، پاسخ ندهید.
٣. تجسم ذهنی: تکنیکهای تجسم فکری میتواند به شما برای برخورد با این تماسها کمک کند. وقتی دوستدختر یا پسر سابقتان تماس میگیرد و شروع به صحبت کردن درباره مسائل مختلف میکند، حافظهتان را به کار بیاندازید. یک حباب پلاستیکی را تجسم کنید که به شما نزدیک میشود تا حصاری برای مراقبت از شما بسازد. کمی صدای تخیّلی هم به آن اضافه کنید. حالا با این حباب که دورتان قرار گرفته، از دوستدختر یا پسر سابقتان در امان هستید. هر حرف، هر تماس و هر آزار و اذیت دیگری از جانب او دیگر به شما برخورد نخواهد کرد.
۴. پاسخ ندادن: اگر او همچنان به تماسهای خود ادامه داد، جواب تلفن او را ندهید. شما صحبتتان را کردهاید و دلیلی وجود ندارد که حرفهایتان را تکرار کنید. مطمئن باشید که وقتی چند روز پاسخ تماسهای او را ندهید، به تدریج از تعداد تماسهای او کاسته شده و در نهایت قطع خواهد شد.
۵. مطلع کردن دیگران: برخی اوقات دوستدختر یا پسر سابقتان ممکن است شما را به فاش کردن این رابطه با انتشار عکسها یا فیلمهایی که از شما در اختیار دارد، تهدید کند. در این صورت تردید نکنید و موضوع را به خانوادهتان اطلاع دهید و در صورت جدّیتر شدن تهدیدها، پلیس را در جریان بگذارید. یادتان باشد که ترس از واکنش خانواده عواقب جبرانناپذیری برایتان به همراه خواهد داشت. پس بر ترستان غلبه کنید و خانوادهتان را با صداقت مطلع کنید.
کلام آخر:
در این یادداشت با استناد به کتاب دکتر گلزاری از ارتباط آگاهانه با جنس موافق نوشتم. ولی باید حواسمان باشد که هر نوع ارتباطی بایستی آگاهانه و هوشمندانه باشد تا ختم به خیر شود. جنس مخالف و موافق هم چندان فرقی نمیکند. چه بسا آسیبی که از سوی جنس مثلاً موافق به ما وارد میشود، از سوی هیچ جنس مخالفی وارد نشود.
نمیخواهم این جمله را بگویم تا دوستان عزیزتر از جانم را دچار سوء برداشت و رنجش کنم ولی متاسفانه کمکم دارم به این نتیجه میرسم که:
ما دوست خوب و بد نداریم، ما فقط دشمنِ خوب و بد داریم، مگر اینکه با تلاش و سختی زیاد، خلاف آن را به یکدیگر ثابت کنیم!
دو مطلب گذشته:
دوستان علاقهمند به "نوشتن"! به گاهنامهی شماره بیست و دو، سر بزنید و برای موضوعات مطرح شده در آن مطلب بنویسید و در صورت برندهشدن، کتاب جایزه بگیرید.
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام:
پیشنهاد: برای سر درآودن از آپشن جدید ویرگول (قابلیت "لیست") و مشاهدهی دو لیست پُر لایکترین و پُر کامنتترین پُستهای ویرگول، به این مطلب آقای شفیعزاده، سر بزنید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
صفحهی فروغ فرخزاد را کسی هک نکرده بود!
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب | «فیلسوف و گُرگ»
مطلبی دیگر از این انتشارات
حکایت واقعی و طنزآمیز روستایی با شرفی که زیر شکنجه مُقُرّ نیامد!