«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
توتو، چراغ! توتو، چراغ!
اجازه بدهید ابتدا نویسندهی محترم کتاب خودش را معرفی کند:
دکتر "ایرج افشار سیستانی" یک کتاب پژوهشی دارد که با مطالعهی منابع قدیمی دربارهی پزشکی سنّتی مردم ایران، آنرا گردآوری کرده است. این کتاب حاوی اطلاعات خوبی دربارهی آبهای معدنی و گیاهان دارویی مناطق مختلف ایران است و تقریباً نسخههای عجیب و غریب تمام استانهای کشور، در درمان بیماریهای آن زمان را میتوانید در این کتاب بیابید.
ای کاش دانشجویان رشتههای پزشکی علاقهمند به تحقیق و پژوهش سری به این کتاب میزدند و دانستههای طبی قدیم را با دانستههای پزشکی جدید محک میزدند.
موقع خواندن این کتاب، به جاهایی میرسیم که امکان دارد حتی از خنده رودهبُر شویم، ولی بدانیم که این خنده اصلاً خندهی پسندیدهای نیست. چون مایی که بهترین دکترها و بهترین نسخههای درمانی در چند قدمیمان است داریم به تمام دار و ندار پزشکی مردمی معمولی میخندیم که بینوایان تا آن زمان چیزی جز این روشها برای درمان دردهای خود در دسترس نداشتند.
تعدادی از این نسخهها را برای شما میآورم. چنانچه خندهتان گرفت، بخندید ولی تاکید میکنم که این خنده اصلاً خندهی پسندیدهای نیست!
- درمان زایمان سخت در "استان یزد":
۱) اگر زن حامله سخت بزاید، دختر باکرهای در گوش او میگوید: من که بكرم زائیدم، تو چرا نمیزایی، بر این باورند که زن بالافاصله میزاید.
۲) یک کیلو شیر گاو را با ۵ زرده تخم مرغ جوشانده و به زائو میخورانند تا وضع حمل کند.
۳) پنجه مریم یعنی چوبی که به شکل پنجه است و آن را از مکه آوردهاند، در آب میاندازند، وقتی پنجه باز شد، زائو میزاید.
دستانداز: نمیدانم دختری که باکره است چرا باید به زنی که دارد میزاید، بگوید من که بکرم زاییدم، تو چرا نمیزایی؟ جالب است بدانید که در همین استان یزد، در حال حاضر بهترین روشهای درمان نازایی انجام میگردد. به طوری که از استانهای دیگر ایران و حتی از کشورهای همسایه، برای درمان نازایی به استان یزد میروند.
- درمان بواسیر در استان ایلام:
۱) شیافی که از زبان خرس یا کوهان شتر، کوبیده نبات، سوختهی تریاک، کندر و ملک زره تهیه میشود، استعمال میکنند.
۲) گذاردن سنگ یا آجر یا کفگیر داغ زیر نشیمنگاه.
۳) گذاردن کفگیر داغ بر پشت شانه.
۴) گرفتن مقعد بر دود ترهی خراسانی.
دستانداز: بدون تردید یکی از علّتهای پنهان ماندهی انقراض خرسهایی ایرانی، همین بواسیر لعنتی بوده است. و به احتمال زیاد بیمار بعد از درمان به وسیلهی سنگ، آجر و کفگیر داغ، باید راهی برای درمان سوختگیاش پیدا میکرده است. در این روش بیرحمانه احتمالاً بواسیر را به جای درمان، جزغاله میکردند! در هوشمندی مردم ایلام همین بس که با وجود پیشرفت علم پزشکی، هنوز هم بهترین روش برای درمان قطعی بواسیر، جزغاله کردن بیرحمانهی آن است. فقط وسیلهی جزغاله کردنش فرق کرده است. الان به جای سنگ، آجر و کفگیر داغ، با لیزر این کار را میکنند.
- درمان نازایی در استان همدان:
مجسمهی شیر سنگی!
مجسمهی شیر سنگی، یکی از آثار تاریخی همدان است که از سنگ ساختهاند و در همدان موجود است. ظاهراً در زمان اشکانیان یکی از دروازههای شهر (باب الاسد) به آن زینت یافته بود. در سال ۱۳۱۹ه.ق. به وسیلهی سپاهیان مرداویج بن زیار خراب و شیر را سرنگون کردند.
این مجسمه را عدهای مربوط به دوران ماد و برخی از پژوهشگران آن را از عهد هخامنشیان و جمعی از خاورشناسان، از آثار دوره اشکانیان میدانند، ولی وضع حجاری آن، مشخص میسازد که این اثر مربوط به دوران پارتی است که با مجسمه قرینه دیگری بر دو سمت دروازه شهر نصب بودهاند.
مجسمهی کنونی تا سال ۱۳۲۸ش، در نزدیکی تپهی مصلّی همچنان بر زمین افتاده بود تا اینکه در همین سال بر طبق طرح مهندس پولاک، سازندهی بنای آرامگاه بوعلی، برپایهای مستطیل شکل از سنگهای گرانیت الوند، استوار و در محل کنونی نصب شد.
صفاعلیشاه (ظهیرالدوله)، در کتاب خاطرات خود مینویسد: «میگویند از چند سال پیشتر جزو اعتقاد زنان همدان است که هر زنی که آبستن نمیشود، باید بیاید سر این شیر را با روغن کرچک خوب چرب کند و رویش بنشیند و چِها بگوید، آبستن میشود.
دستانداز: متاسفانه هنوز هم در کشور ما، اگر زنی که آبستن نشود، به احتمال زیاد زندگیاش متلاشی میشود. در قدیم که فرزندآوری امری حیاتی بود، مردم در این موارد سختگیرتر هم بودهاند و زن بینوا برای آبستن شدن حاضر بوده است دست به هر کاری بزند.
- درمان نظر زدن و چشمزخم در سیرجان:
هنگامی که کسی بیمار شود، میگویند او را نظر زدهاند و برای اینکه از او رفع بلا و مرض شود، یکی از زنان مجرّب، مقداری اسپند (دشتی) و نمک در کف دست گرفته و دستش را میبندد و دور سر بیمار میگرداند، و میگوید:
شنبهزا، یکشنبهزا، دوشنبهزا، سهشنبهزا، چهارشنبهزا، پنجشنبهزا، جمعهزا، چشم حسود، بدذات، بخیل هر کی دیده، هر کی ندیده، هر کی میشناسه، هر کی نمیشناسه، چرنده، پرنده، انس، جن، پریزاده، سر سیاه ، دندان سفید، هر کی میدونه، هر کی نمیدونه، این همسایه، آن همسایه، اهل محلّ، اهل کوچه ، اهل حمام...
پس از گفتن اینها، نام کسانی که بیمار را دیدهاند یا میشناسند میبرد و مثلاً این طور میگوید:
« چشمِ فاطمه نمک، نمک به آتش، چشمِ على نمک، نمک به آتش»
و به همین ترتیب اسامی کسانی که بیمار را دیدهاند یا میشناسند میبرد و میگوید:
« اسپند تو میدونی، چشمزخم را بگردونی
اسپند صد و سی دونه ، چشمزخم را بگردونه
هر کی چشمش زده ، چشم بترکه
هر کی دل زده، دلش بترکه»
بعد روی نمک و اسپند کمی آب دهان میزند و آن را درون آتش میریزد که بسوزد. بر این باورند که با این کار از مریض رفع خطر و بلا میشود.
دستانداز: هنوز هم خیلی از ما فکر میکنیم با حلوا حلوا کردن دهان شیرین میشود. هنوز هم فکر میکنیم اگر روزی چند بار کلمات زیبا را تکرار کنیم، زندگیمان زیبا میشود. مخصوصاً مسئولان عزیز! و هنوز هم علم چیزی برای چشمزخم به ارمغان نیاورده است و همین سوراخی شده است برای تجارتی پر سود از قبل حماقت مردم بینوایی که زندگیشان در ? فرو رفته است و فکر میکنند علّت این در ?فرورفتگی، چشمزخم است و یا هنوز احتمال میدهند که اگر فکری به حال چشمزخم نکنند، زندگیشان بیشتر در ? فرو خواهد رفت.
- درمان "کرمک" در استان خراسان:
کرمک یا چراغ توتو، خارشی است که به سبب وجود کرمهای ریز در مقعد کودکان ظاهر میشود. این بیمای به دو طریق زیر معالجه میشود.
۱) برگ سبز شفتالوی تلخ را کوبیده شیره اش را میگیرند و چند قطره از آن را به وسیله تنقیه کوچکی در مقعد طفل وارد میکنند .
۲) بچه را به پشت خوابانده و اندکی حنای خشک در مقعدش میپاشند. چراغ یا شمعی در جلو مقعد طفل نگاه داشته و خطاب به کرمها میگویند: «توتو، چراغ ! توتو، چراغ!» به باور عوام، کرمها از نور خوششان میآید و به شنیدن صدا به سوی روشنایی چراغ جلب و بیرون میآیند. همین که کرمها بیرون آمدند، با چوب کبریتی که به نوک آن پنبه پیچیدهاند، کرمها را جمع کرده دور میریزند.
دستانداز: نمیدانم چه کسی تشخیص داده بوده است که کرم مقعد به نور علاقه دارد؟ این لعنتی اگر به نور علاقه دارد بیخود میکند برود در تاریکترین جای بدن آدمیزاد جا خوش کند.
وقتی بچّه بودیم این "کرمک" برای ما بچّههایی که تشنگیمان را با جوی آبی که از سگ گرفته تا آدمیزاد در آن شاشیده بودند، برطرف میکردیم طبیعی بود. شما نمیتوانید تصوّر کنید که وقتی یک بچّه مدفوعش را در حال حرکت میبیند با چه ترسی روبرو میشود؟! یک جوکی هم در اینباره وجود دارد که دانستن آن خالی از لطف نیست. بندهی خدایی برای همین "کرمک"ش نزد طبیب میرود. طبیب میگوید یک بُرش خربزه را روبروی مقعدت بگیر، کرمها برای خوردن آن بیرون میآیند. آن بنده خدا هم نسخهی طبیب را مو به مو و یا محض اطمینان با غلظت بیشتری، اجرا میکند ولی ماجرا جوری رقم میخورد که بیمار اینبار لنگان لنگان خود را به طبیب میرساند. نگو یکی از کرمها بیرون میآید و وقتی میبیند خربزه شیرین است به بقیهی کرمها پیشنهاد میدهد که بُرش بزرگ خربزه را به داخل بُرده و یک پارتی حسابی برگزار کنند!
- درمان بواسیر سیستان و بلوچستان:
گرازی را شکار کرده و شکمش را پاره میکنند، سپس بیمار ساعتی روی آن مینشیند. این عمل در درمان او مؤثر است.
دستانداز: یک گراز را بزنی نابود کنی، شکمش را پاره کنی و ساعتی روی آن بنشینی، بلکه در دمان بواسیر موثر واقع شود. یعنی درمانی در کار نبوده است. فقط موثر بوده است.
بروید خدا را شکر کنید که زمانی متولّد شدید که گذرتان به اینجور درمانها نیفتاده است. فکر کنم تا همینجا بس باشد. بنده حال ادامه دادن دارم ولی مطمئن هستم غالب شما عزیزان حال خواندن ندارید. این را همینجوری نمیگویم. از روی آمار بازدید یادداشتهای طولانی قبلیام میگویم. یا حق.
پنج یادداشت پیشین:
چالش هفته: (چالش چهارم: ? گیاهان اطرافم! ?)
حسن ختام: قدیمیه ولی هنوز خوب میخندونه. ?
مطلبی دیگر از این انتشارات
آقای فیثاغورث همه چیز عدد نیست!
مطلبی دیگر از این انتشارات
از قدرتِ "مُد" خبر نداری!
مطلبی دیگر از این انتشارات
به عکسها دل نبندیم، به عکسالعملها دل ببندیم!