«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
امتحانش کُن! (پنج)
چند وقت پیش به خودم گفتم بگذار امتحان کنم ببینم:
در سختگیرانهترین حالت ممکن با چند لیتر آب میشود ? گرفت؟
دیدم نمیتوانم با خودم ⚖︎ ببرم به حمام و آبی که میخواهم روی خودم بریزم را وزن کنم، پس چالش را تغییر دادم:
در سختگیرانهترین حالت ممکن با چند ثانیه ? گرفتن میشود حمام کرد؟
پس به نیّت ? گرفتن در کمترین ⏰ ممکن، خودم را به داخل حمام انداختم و کار را شروع کردم. اول سرم را با کمی آب خیس کردم تا بتوانم به موهایم شامپو بزنم. به موهایم شامپو زدم و رفتم سراغ لیف کشیدن.
از آن ?هایی که به "لیف تنهایی" مشهور هستند را برداشتم و با آب خیس کردم تا بتوانم صابونمالیاش کنم. ? آغشته به صابون را سر فرصت به همه جای بدنم کشیدم. محض اطمینان، برای بار دوم ? را شسته، صابونمالی کرده و دوباره روی تنم کشیدم.
رفتم سراغ عملیات آخر که حیاتیترین عملیات است، یعنی عملیات آبکشی. ?آب را باز کردم. شروع کردم به شمارش. هزار و یک. هزار و دو. هزار و سه. تا دمای آب و فشار آن را تنظیم کنم، شد هزار و ده! شروع کردم به شستن خودم. هزار و یازده. هزار و دوازده. هزار و سیزده. به نوک انگشتان شست پایم رسیدم. هزار و پنجاه. هزار و پنجاه و یک. عادت دارم حمامم را با ? آب سرد تمام کنم تا موقع بیرون آمدن از حمام، عرق نکنم. پس فلکهی آب را کامل بردم به سمت آب سرد. هزار و پنجاه و دو. هزار و پنجاه و سه. دیدم دارم لرز میکنم. شیر آب را بستم. خودمم باور نمیکردم حمام کردنم با کمتر از شصت ثانیه آب ریختن تمام شده باشد، برای همین یک مرحله کنترل کیفیت انجام دادم تا مبادا کف صابون یا شامپو روی بدنم مانده باشد. از کنترل کیفی هم سربلند بیرون آمدم. شاد و شنگول و بدون عذاب وجدان از بابت اسراف آب، مثل کسی که برای کشورش مدال المپیک گرفته باشد، از حمام خارج شدم. ? ?? ??
حالا شما هم چنانچه مایل بودید اینکار را امتحان کنید و اگر عشقتان کشید دربارهی این تجربه بنویسید.
شب همگی خوش. ???
پنج یادداشت پیشین:
شاه خدابیامرز شاید شاه خوبی نبود، ولی برای شوهرش واقعاً همسر خوبی بود!
چالش هفته: (چالش چهارم: ? گیاهان اطرافم! ?)
برای دستیابی به لینک نوشتههایم و سایر داستانهای مریوط به دستانداز، میتوانید به انتشارات «دستانداز» که زحمت تدوین آن را دوست خوبم، آقای حجت عمومی کشیده است، مراجعه فرمایید.
اگر دوست داری بنویسی ولی نمیدونی چی بنویسی، یه سری به پُست پایاننامهی دستانداز! (آخرین گاهنامه) بزن!
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام:
مطلبی دیگر از این انتشارات
بالاخره منم امتحانش کردم
مطلبی دیگر از این انتشارات
امتحانش کُن! (چهار)
مطلبی دیگر از این انتشارات
چون بوی تلخ خوش کندر