ایدهپرداز، روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: aliheidary.ir
ایده چندجهانی چگونه دنیای سرگرمی را تغییر داده است؟/ + معرفی ۹ فیلم و سریال
قبلا اگر صحبت از جهانهای موازی بود، فقط توجه کسانی جلب میشد که با مباحث تخصصی فیزیک آشنایی داشتند و برای سر در آوردن از چنین پدیدهای باید میرفتید دنبال کتابها و مستندهای علمی. اما امروز به واسطه محصولات سرگرمی بچهها حتی قبل از رفتن به مدرسه هم مفاهیمی چون مالتیورس و جهان موازی را میشناسند. در هفتههای اخیر نسخه دیجیتال «اسپایدرمن: در دنیای عنکبوتی» منتشر شد که ایده چندجهانی را به شکلی هنرمندانه و دراماتیک در بافتار داستان خود جای داده و به همین مناسبت بد نیست که مروری داشته باشیم بر فیلمها و سریالهایی که روی این ایده سوار شده و به گسترش آن در قالب یک ابزار داستانگویی کمک کردهاند.
۱. بخت کور (1987) /Blind Chance
فیلم کریشتف کیشلوفسکی داستان مرد جوانی را تعریف میکند که با سوار شدن قطار، زندگیاش تغییر میکند. در سه روایت مختلف، هر بار میبینیم که او در قطار با چه کسانی آشنا میشود و سرنوشتش به کدام سمت میرود. آن زمان کمتر کسی یاد جهانهای موازی میافتاد، چون فیلم سالها در دولت کمونیست لهستان توقیف بود و بیشتر از ارتباط با فیزیک نظری یا ایدههای تخیلی، با کنایههای سیاسی و انتقادیاش در بستر درام واقعگرایانه مخاطب را تحت تاثیر قرار میداد.
ولی «بخت کور» به دلیل الگوی روایی خاصش خیلی زود به فیلمی تاثیرگذار تبدیل شد. تا جایی که کمتر از یک دهه بعد، «درهای کشویی» در آمریکا و با نقشآفرینی گوئینت پالترو آشکارا تحت تاثیر این فیلم ساخته شد. فقط در «درهای کشویی» فضا کمی متفاوت است و به جای سه روایت مجزا، با دو داستان مواجهیم که یکیشان به وصال منجر میشود و دیگری به فراق. طبعا حالوهوای دو فیلم هم نزدیک نیست.
۲. بدو لولا بدو (1998) /Run Lola Run
یکی از مهمترین آثار تجربی در سینمای دهه نود که تام تیکور را بهعنوان یک استعداد تازه به دنیا معرفی کرد و الگوی رواییاش بعدا به شکلهای مختلف الهامبخش سینماگران مختلف شد. داستان درباره دختری است که در موقعیتی حساس قرار میگیرد و چارهای ندارد جز اینکه در زمانی محدود به پولی زیاد دست پیدا کند.
ماجرا را در سه روایت مختلف میبینیم و هر بار لولا تصمیم متفاوتی میگیرد و حوادث متعاقب آن به شکل دیگری رقم میخورد. اینجا از نظر فیزیک نظری با جهان موازی مواجه نیستیم اما در قالب درام، مفهوم روایت و جهانهای موازی ناخواسته مستتر شده است. شباهت ایده «بدو لولا بدو» با فیلم کیشلوفسکی را نمیشود انکار کرد، اما گر «بخت کور» شبیه یک قطعه موسیقی کلاسیک و آرام باشد، فیلم تام تیکور هارد راک است.
۳. یکه (2001) / The One
در سالهای دهه نود چه چیزهایی مد بود؟ اکشنهای فوتوریستی که تحت تاثیر «ماتریکس» ساخته میشدند و جت لی ستاره فیلمهای اکشن هنگکنگی که بعد از بروس لی و جکی چان تازه در جهان غرب شناخته شده بود. ترکیب این دو پدیده منجر شد به فیلمی به نام «یکه» که به زمان خودش با واکنش منفی منتقدان مواجه شد که خط داستانی و جلوههای ویژهاش را مسخره میکردند و احتمالا حدس نمیزدند که ایده اصلی آن در سالهای بعد تبدیل شود به یکی از فرمولهای پرتکرار هالیوود و در فیلمها و سریالهای مختلف به کار برود.
ماجرا از این قرار است که جت لی نقش یک استاد هنرهای رزمی را ایفا میکند که برای تبدیل شدن به یگانه و یکه انسان قدرتمند، تمام جهانهای موازی را زیر پا میگذارد تا همتایان و نسخههای دیگر از خودش را بکشد و قدرت آنها را به دست بیاورد. این مدعی شرور از دست نیروهای امنیتی بین جهانی فرار میکند و به دنیایي میرود که همتایش در آن یک پلیس ساده است. تعقیب و گریز جت لی شرور با ماموری که نقشش را جیسون استیتام بازی میکند یک طرف، تقابل دو نسخه از جت لی را هم بگذارید طرف دیگر تا کلیت «یکه» دستتان بیاید.
۴. اثر پروانهای (2004) /Butterfly Effect
سالهای پایانی دهه نود و اوایل هزاره جدید، یکی از فرمولهای خلاقیت در سینما بازی با ساختار خطی و الگوهای روایی بود. «اثر پروانهای» یکی از فیلمهای معروف همان دوره است که خیلی توسط منتقدها تحویل گرفته نشد و از سوی محافل و مراسمهای سینمایی هم مورد توجه چندانی قرار نگرفت، اما ایدهاش به قدری بدیع و جذاب بود که از سوی فیلمبازان نسل آيامدیبی کشف و دیده شود. نظریه «اثر پروانهاي» میگوید که متغیرهای تصادفی در دنیای واقعی چنان به هم وابستهاند که بال زدن پروانه در یک قاره میتواند به وقوع توفان در قارهای دیگر منجر شود.
سازندگان فیلم ایده را چنین تعریف کردهاند که تغییرات کوچک و نامحسوس چطور میتواند مسیر زندگی ما را به کل تحت تاثیر قرار دهد. شخصیت اصلی از این ویژگی فرا انسانی برخوردار است که با تمرکز روی خاطراتش میتواند به گذشته برگردد. هر بار با یک رفتار متفاوت، مسیر زندگیاش به کل عوض میشود. با اینکه از نظر فنی با مفهوم جهانهای موازی سروکار نداریم، اما «اثر پروانهای» جزو اولین آثاری است که ایده روایتها و جهانهای خیالی موازی را به کار میگیرد و روی آثار مابعد خود تاثیر میگذارد.
۵. فرینج (2008-2013) / Fringe
موفقیت سریالهایی چون «اسم مستعار» و «گمشدگان» باعث شد تا جی. جی آبرامز و کمپانیاش تبدیل شود به یکی از پیشگامان صنعت سرگرمی و تمام استودیوها و شبکههای تلویزیونی برای همکاری با او سرودست بشکنند. یکی از پرسروصداترین محصولات کمپانی بد روبات همین سریال «فرینج» بود. داستان درباره یک مامور افبیآی بود که برای حل یک پرونده مشکوک و مرموز ناچار میشد از یک دانشمند دیوانه کمک بگیرد.
اما تازه بعد از این ماموریت مثل بینندگان میفهمید که ناگفتههای بسیاری در دنیا وجود دارد و بخش مهمی از علوم کاربردی توسط سازمانهای امنیتی مخفی نگه داشته شده. پس با ترکیب این مامور، همان دانشمند و چند نفر دیگر واحدی برای رسیدگی به پروندههای مشابه تشکیل میشد. خط اصلی ماجرا هم مربوط بود به جهانهای موازی و دروازههایی که بین دنیاهای مختلف گشوده شده است. «فرینج» یکی از اولین محصولات سرگرمی در هزاره جدید بود که مخاطب عام را با مفاهیم علمی پیچیده مانند نظریات مربوط به جهانهای موازی آشنا میکرد، هرچند که روایت خودش در حد فرضیات شبهعلمی باقی میماند.
۶. آقای هیچکس (2009) / Mr. Nobody
ژاکو فن دورمائل بلژیکی یکی از فیلمسازانی است که همیشه با ایدههای بکر و تازهاش میتواند تماشاگر را غافلگیر کند. هرچند فیلمهای بلندی که کارگردانی کرده به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد، اما کافی است یکی از آنها را تماشا کنید تا همیشه در ذهنتان باقی بماند. «آقای هیچکس» در مقایسه با آثار قبلیاش فیلم بزرگی به حساب میآمد که با ستارههای بینالمللی همچون جرد لتو، دایان کروگر و سارا پلی ساخته شد. داستان در آيندهای نهچندان دور اتفاق میافتد که بشریت به دلیل پیشرفت علم راهی برای جاودانگی پیدا کرده.
در چنین شرایطی با مرد ۱۱۸ سالهای همراه میشویم که آخرین بازمانده از دوران گذشته است و خاطرات زندگیاش را روایت میکند، اما بر اساس تصمیماتی که در کودکی گرفته، با سه خط داستانی و سرنوشت مجزا مواجهایم که او در هر کدام عاشق یک دختر شده و زندگیاش مسیر متفاوتی را طی کرده.
«آقای هیچکس» در جشنواره ونیز با استقبال مواجه شد اما در اکران عمومی به سختی شکست خورد، حتی با وجود نقدهای مثبت. احتمالا بخشی از مشکل را باید مربوط دانست به سیاستهای غلط در بازاریابی و پخش چون بعدا هم به فیلم محبوب و پرطرفداری تبدیل شد. اینجا هم ایده جهانهای موازی را میشود چنین تعریف کرد که به واسطه تصمیمهای مختلف زندگی، نسخههای بیشماری از ما میتواند وجود داشته باشد.
۷. ریک و مورتی / Rick and Morty
بدون شک یکی از مهمترین پدیدههای دنیای سینما و سرگرمی که در دهه گذشته بارها و بارها قواعد و فرمولهای داستاننویسی را زیر و رو کرده. فرض اولیه ساده و شاید حتی مسخره است؛ ریک دانشمند دیوانه، بداخلاق و هیچگرایی است که به همراه نوه دستوپاچلفتیاش مدام برای ماجراجویی به جهانهای مختلف سفر میکند. ولی این جهانهای موازی برخلاف چیزی که انتظار دارید خیلی اوقات جفنگ از آب درمیآیند.
گرچه تا همین جا برای یک کمدی مفرح کفایت میکند، «ریک و مورتی» باز هم فراتر میرود و از دل این همه جفنگ و بیمعنایی به معنایی تکاندهنده و انسانی میرسد که اصلا انتظارش را ندارید. «ریک و مورتی» فراتر از یک سریال انیمیشن کمدی، نمادی از زمانه و اثری است جریانساز. طوری که اگر در آینده نزدیک بنا بود به حرف زدن از دوران متامدرن، هیچ گزینهای را بهتر از این پیدا نمیکنید که روایتگر روح زمانه باشد. فعلا طرفداران سریال منتظرند که فصل هفتم زودتر از راه برسد و باز هم برگهای تازهای را برای غافلگیری رو کند.
۸. جهان سینمایی مارول / Marvel Cinematic Universe
الان اگر دنبال عباراتی چون مالتیورس (چندجهانی) یا جهانهای موازی در عالم سینما بگردید، احتمالا خیلی زود میرسید به فیلمهای ابرقهرمانی مارول. ایده جهانهای موازی بهعنوان یک ابزار داستانگویی در دنیای کامیکها سابقه و ریشه عمیقی دارد. اصولا بهعنوان یک مدیوم دنبالهدار، هر وقت که داستان یکی از کاراکترها به بنبست میرسد، چارهای نیست جز اینکه همه چیز را صفر کنند و دوباره برگردند به سرخط. البته که شروع مجدد داستان میتواند همراه با تغییرات و بهروزرسانی باشد.
این ایده برآمده از مختصات و قراردادهای قصهگویی در مدیوم کامیک، کم کم کارکردی خودآگاهانه پیدا کرد و داستانهایی نوشته شد با ایده کنار هم گذاشتن کاراکترهایی از جهانهای مختلف. مختص به مارول هم نیست چون برای مثال خط داستانی معروف «فلشپوینت» در دنیای دیسی هم به تغییر خطوط زمانی میپردازد. به هر حال سازندگان انیمیشن «اسپایدرمن: بهسوی دنیای عنکبوتی» این ایده را به طرز شگفتانگیزی پیاده کردند و در نتیجه مارول هم تصمیم گرفت تا بعد از حماسه اول، که با ماجراهای ثانوس و سنگهای ابدیت به پایان میرسید، در فازهای بعدیاش خط داستانی را ببرد سمت چندجهانی.
«اسپایدرمن: راهی به خانه نیست»، «لوکی» و «دکتر استرنج در چندجهانی جنون» مشخصا روی همین ایده بنا شدهاند اما ظاهرا بسط و گسترش داستان پیچیده شده و فعلا جهان سینمایی مارول به روغنسوزی افتاده است. بدتر از مارول، دیسی هم سعی کرد در «فلش» الگوی مشابهی را پیدا کند که نتیجهاش بزرگترین شکست در تاریخ فیلمهای ابرقهرمانی بود.
۹. همهچیز همهجا در آن واحد (2022) / Everything Everywhere All at Once
فیلم مناقشهبرانگیز سال گذشته نیاز به معرفی ندارد. ساخته دنیلز که بعد از درو کردن اسکار و سایر جوایز ریز و درشت، برخلاف نظر اکثر منتقدان داخلی در سطح جهان به فیلمی محبوب تبدیل شد. پایه و اساس داستان را جهانهای موازی تشکیل میدهد و اینکه از هر کدام ما بیشمار نسخه دیگر در عالم وجود دارد.
اما نکته اینجاست که دختر یک خانواده مهاجر چینی در یکی از این جهانها تبدیل شده به شروری که هدفی جز گسترش پوچی به تمام جهانها ندارد و تنها کسی که میتواند او را متوقف کند، مفلوکترین و بیچارهترین نسخه از مادر خانواده است؛ چون هر کس که حسرت و ناکامیهای بیشتری داشته باشد، فکر و خیالات پیرامونش به خلق جهانها و نسخههای ذهنی بیشتری از خودش منجر میشود و این مادر حسرت به دل، بالاترین شانس را دارد تا با دستیابی به قدرتهای دیگر نسخههای همجوار خودش در جهانهای موازی، بتواند جلوی شرور قصه بایستد. اگر قرار بود یکی از اپیزودهای «ریک و مورتی» به نسخهای جدی و لایو-اکشن تبدیل شود، احتمالا حاصل چیزی میشد شبیه همین «همهچیز همهجا در آن واحد».
حتما بخوانید:
همچنین بخوانید:
درسهای یک سریال نسبتا عامهپسند
مطلبی دیگر از این انتشارات
ما مطلقهها و این ورشکستههای سیاسی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
جوان ناکام: ویرگول
مطلبی دیگر از این انتشارات
۲۰ راز زندگی طولانی و شاد ژاپنیها!