نوشتههای این کاربر میتواند وقت شما را تلف کند. دربارهی او: http://vrgl.ir/9MfDq
چطور به زندگیِ شلختهام نظم میدهم؟ (ایدههایی برای آرامش و تمرکز بیشتر)
بولت ژورنالها و سیستمهای برنامهریزی شخصی از جهتی شبیه جهانبینیهای مختلف هستن.
اگه از دیگران کپیشون کنی به هیچ دردی نمیخورن، ولی اگه آرومآروم بسته به نیازها و شرایط خودت توسعهشون بدی میتونن ابزارهای قدرتمندی باشن.
چیزهایی که از دیگران در این رابطه میخونیم و میشنویم باید به اجزای کوچیکتر تقسیم بشن و بعد هر جزءشون رو با دقت نگاه کنیم و ببینیم کجای پازلِ زندگیِ خودمون میتونیم ازشون استفاده کنیم.
از طرف دیگه مراقب باشیم توی تلهی «productivity porn» هم نیفتیم. بعضیها دوست دارن فقط دربارهی مدلهای دیگران چیزمیز بخونن و بدون اینکه خودشون کار جدیای انجام بدن از همین طریق ارضا بشن.
این قضیه تا اونجا پیش میره که استیون کینگ میگه بعضیها توی همایشهایی که شرکت میکنه ازش میپرسن «داستانهات رو با چه قلمی مینویسی؟»!
طبعا چیزهایی که در ادامه میگم هم فقط برای من خوب جواب دادن. نهتنها کپی کردنش برای شما مفید نیست، بلکه احتمالا چند ماه دیگه برای من هم پاسخگو نباشه و تغییراتی کرده باشه.
احتمال میدین بخشهاش براتون مفید باشه؟ همونها رو برای مدتی تست کنین.
من چطور برنامهریزی میکنم و به کارهام نظم میدم؟
- به طور کلی با ابزارهای آفلاین خیلی راحتترم. trello و todoist و basecamp و چندتا ابزار دیگه رو امتحان کردم برای کارهای شخصی و تیمیمون. هیچ کدوم جواب ندادن. (جالبه که چند هفته پیش یه نفر دقیقا عکس همین رو بهم میگفت، میگفت با اپلیکیشنها خیلی راحتتره. بازم تاکید میکنم که باید مدل خودتون رو پیدا کنین.)
- سادگی حرف اول رو میزنه.
مثلا این مدل رو یه نگاهی بندازین. این در حال حاضر خیلی برام پیچیده است.
جیتیدی هم همینطوره. اونم حتما یه چکی بکنین. من یکجا نمیتونم چنین سیستمهایی رو پیاده کنم (هرچند ازشون ایده میگیرم). شاید برای شما مفیدتر باشن.
هر بار که یه ذره، فقط یه ذره، سیستمم پیچیده شده بعدش یا به هم ریخته، یا بعد از مدت کوتاهی کنارش گذاشتم.
همونطور که گفتم باید آرومآروم توسعه پیدا کنه.
مثلا ثبت یک خطی کارهای روزانه رو در نظر بگیرین. هیچ اشکالی نداره اگه یک ماه کامل فقط و فقط همین کار رو انجام بدین.
این ویدیو رو به همین خاطر دوست دارم. بر خلاف بولت ژورنالهای خوشگلی که دخترهای خوشسلیقه و هنرمند طراحی میکنن و بیشتر یک اثر هنریه تا چیزی که کارِ من رو راه بندازه، میاد یه مدل خیلی ساده رو پیشنهاد میده. (البته بازم میگم ممکنه یه نفر با طراحی چنین دفتری انگیزه بگیره، برای من جواب نمیده این مدل.)
- یک تودولیست ساده که در طول روز جلوی چشمم هست و هر کاری که انجام بشه خط میخوره. اینو قبلا از رایان هالیدی شنیده بودم: (توی لینک ایدههای دیگهای هم وجود داره.)
ولی آخرین بار مارک اندریسن بهم یادآوری کردش: (توی این لینک هم ایدههای جذابی هست.)
اینم یکی از تودولیستهای خودم:
- دفترچهی شبانه که توی چهار ماه گذشته باعث شده احساس آرامش و تسلط بیشتری داشته باشم. خندهام میگیره از سادگیِ کاری که با این دفترچه میکنم و تاثیر عمیق و بزرگی که توی این چهار ماه روم گذاشته. واقعا شگفتانگیز بوده برام و نقطهی عطفی بوده توی زندگیم:
هر شب در حد یکی دو خط اتفاقات مهمِ اون روز و احساساتی که داشتم رو مینویسم:
بعضی وقتا هم بیشتر از دو خط میشه. هر روزی هم که این کار ساده رو انجام ندم روز بعد انجامش میدم:
وقتی هم که ماه تموم میشه یه مروری میکنم ۳۰ روزم رو و تصمیم میگیرم چه چیزهایی رو تغییر بدم و چه چیزهایی رو ثابت نگه دارم.
توی یک صفحهی دیگه مرور ماهانه رو هم ثبت میکنم. اون هم در حد ۵ تا ۱۰ خط. اینکه چقدر کتاب خوندم، چقدر کار عمیق داشتم، کارهام چطور پیش رفتن، حال کلیم چطور بود، و ....
- سه چهارتا لاگ روزانه که کارهای با اولویت رو هر روز توشون ثبت میکنم. مثلا:
مثلا با مرور همین لاگ میبینم که نسبت به ماههای قبل افتضاح بوده مطالعهم. یه دلیلش اینه که کارهای شرکت و پروژههای شخصی خودم وقت زیادی ازم گرفتن.
سه چهارتا از این برگههای شطرنجی توی دفتر شبانهم گذاشتم و هر روز میزان پیشرفتم توی هر زمینه رو ثبت میکنم.
این ثبت و مرور باعث میشه از دست خودم ناراحت یا خوشحال بشم، بدونم که با خودم چند چند هستم، و بتونم یه نگاه از بالا روی زندگیم داشته باشم و برای ماه بعد کمی بهتر کنم اوضاع رو.
یادتون باشه وقتی چیزی رو ثبت میکنین اصلا در وهلهی اول به دنبال بهبودش نباشین. همین ثبت خالی فوقالعاده ارزشمند هست. همین ثبت خالی به بهبود منجر میشه کمکم. همین ثبت خالی دید خیلی خوبی میده بهتون. به قول معروف:
- دفتر روزانه که با کمکش فکر میکنم، ایدههایی که در طول روز به ذهنم میرسه رو توش مینویسم و همیشه همراهمه.
بعضی از صفحاتش رو به موارد خاص که باید بیشتر جلوی چشمم باشن اختصاص دادم، مثلا چیزهایی که این روزها باید روشون متمرکز باشم، چشماندازهایی که برای امسال دارم و یه سری چیزای دیگه. مثلا:
یا این صفحه که هیچ استفادهای ازش نشد:
- واننوت: غول مرحلهی آخر که هنوز نتونستم رامش کنم.
گفتم که، با ابزارهای آنلاین راحت نیستم. به طور کلی هم وقتی یه ذره اطلاعات زیاد میشن مدیریت کردنشون برام سخت میشه. مثلا قبلا که از واننوت استفاده میکردم برام فرقی با یک فایل ورد که همهی کارها و افکار رو پشت سر توش بنویسی نداشت. نه دسترسی به مطالب درش آسون بود، نه اولویتها مشخص بود، و عملا به هیچ دردی نمیخورد.
ولی ایندفعه دارم تلاشم رو میکنم. فکر کنم وقتی قلقش دستم بیاد خیلی راحتتر بتونم چندین برابر این پیچیدگی فعلی رو هندل کنم.
مثلا هر روز صبح وقتی میرسم شرکت و واننوت رو باز میکنم این جمله رو میبینیم:
و با کلیک روی لینک میرم به اولین بخشِ این سایدبار:
البته مسلط شدن به این ابزار طول میکشه. و باید همچنان آرومآروم برای خودم کاستومایزش کنم. تا همین الان هم البته بار بزرگی رو از روی ذهنم برداشته.
و غیره:
توی این نوشته دربارهی «اصلگرایی» حرف نزدم. به این اشاره نکردم که ما آدمها ماشین نیستیم که فقط به دنبال افزایش بهرهوری باشیم.
چیزی راجع به این نگفتم که من سعی میکنم خصوصیات منحصربهفرد خودم رو بشناسم و ارزشهای زندگیم رو خودم اولویتبندی کنم و «جهتِ حرکت بسیار مهمتر از سرعتِ حرکت هست».
این یه نوشتهی خودمونی دربارهی بخشی از سیستمهای شخصیم بود. چیزهایی که بهم کمک میکنن با وجود سطحِ انرژی پایینی که دارم بتونم کارهای تیم و شرکت رو سامان بدم، برای همسر و پسرم وقت بذارم، به تفریحهام بپردازم و چیزایی که دوست دارم رو یاد بگیرم.
ممنون که تا اینجا همراهم بودین.
اگه توی ویرگول عضو نیستین میتونین نظراتتون رو با ایمیل edris.mirveysi روی جیمیل در میون بذارین.
نوشتههای بعدی رو هم میتونین به کمک کانال تلگرام، توییتر یا خبرنامهی ایمیلی دریافت کنین. :)
نوشتههای مرتبط:
سرچشمهها (چطور بدون کمک گرفتن از دیگران به جذابترین جاهای اینترنت میرسم؟)
یک سگ، یک ربات، و یک آدمِ سیگاری
از «تزریق» آرزوها و اهداف به خودمون و دیگران دست برداریم.
سیگنال یا نویز؟ (سه نقل قول از نسیم طالب و یه توضیح کوچیک)
«دربارهی زندگیِ بدونِ رقابت» یا «چرا باید دیاناِی خودمان را در آغوش بکشیم؟»
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا ست گادین رو خیلی دوست دارم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
دربارهی پول، قسمت اول: بیاید بیشتر دربارهی پول حرف بزنیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
۵۰ روزی که در فضای دیجیتال فعال نبودم