در حال یادگیری دانشها یا در حال جمعآوری کتابها؟
مرضی به اسم SAS: یکی از بلاهای جان انسان های قرن بیست و یکمی
به نام خدا.
سلام.
مقدمه: ماهی گلی!
- داشتم یه ویدیو راجب باکتری ها نگاه میکردم. مدت زمانِ ویدیو تقریباً ۳۰ دقیقه بود.
- اولش خوب بود، ولی وقتی به دقیقهء ۸ یا ۹ که رسیدم، یهو تو ذهنم آمد که یه مطلب راجب radionics بخوانم (کاری به اینکه radionics چه هست نداریم توی این مقاله).
- خلاصه اینکه ویدیوی باکتری ها رو stop کردم و رفتم سراغ یه کتاب راجب radionics و شروع به مطالعه کردم.
- تقریباً یکی ۲ صفحه (نزدیک به همون ۸ یا ۹ دقیقه) خواندم و یهو توی ذهنم آمد که این مطلب شاید به بخش امواج توی فیزیک ربط داشته باشه.
- خواندنِِ کتاب رو stop کردم و رفتم توی youtube و یه ویدیو راجب امواج انتخاب کردم و شروع کردم به نگاه کردن.
- دوباره که یه ۱۰ دقیقه ای گذشت، توی ویدیو یه حرفی راجب انسان های دوران باستان و علمی که راجب امواج داشتن حرف زد و منم یهو تو ذهنم آمد که یه کتاب دارم راجب تکنولوژی های انسان های باستان.
- ویدیوی youtube رو هم stop کردم که برم سراغ اون کتاب ولی . . . اون کنارِ صفحه دیدم زده «How to double your income under 1 year - watch before it's deleted!!!». معنیش میشه «چطور درآمد خود را ۲ برابر کنید - زودتر نگاه کنید تا از youtube پاک نشده». منم گفتم فرصت رو غنیمت بشمارم و نگاه کنم.
- ویدیو رو باز کردم و شروع به نگاه کردن کردم. یه چند دقیقه ای که نگاه کردم، یادم افتاد که قیمت سهامی که توی بورس دارم رو امروز صبح چک نکردم.
- سریعاً پنل خودم توی کارگزاری مفید رو باز کردم و قیمت رو چک کردم و خدا رو شکر یه کمی رفته بود بالا امروز. خیالم که راحت شد، گفتم من که تا اینجا آمدم، بزار چارت رو باز کنم و یه تحلیلی انجام بدم ببینم برای فردا موقعیت خوبی برای خرید یا فروش هست یا نه.
- چارت رو توی یه tab جدید باز کردم و شروع کردم به تحلیل. یه ۱۰ دقیقه ای که گذشت و یهو به ذهنم آمد که چه خوب میشه که راجب commodity ها توی بورس هم یه چیزایی یاد بگیرم. چون شنیدم که اگه وارد باشی، سود خوبی داره.
- خلاصه رفتم و یه کتاب راجبش دانلود کردم و خواستم شروع به خواندن بکنم که یهو تو ذهنم آمد یه چکی از ویرگول بکنم ببینم notification جدیدی آمده یا نه.
- آمدم ویرگول و دیدم ۱۳ تا notification آمده و به کامنت ها جواب دادم و یه چند دقیقه ای که گذشت یهو یادم آمد که اون مقاله ای که راجب ریاضی میخواستم بنویسم رو کامل کنم.
- پیش نویس ها رو باز کردم و شروع کردم به تمام کردنِ اون مقاله. یه ۱۰ دقیقه ای که گذشت، دیدم یه notification روی گوشیم از طرف یکی از دوستان آمد. اون رو چک کردم و برگشتم که مقاله رو تمام کنم که یهو دیدم یه notification دیگه از طرف youtube (ایندفعه روی موبایل) آمد با عنوانِِ «دخترِ آهن پرست!!!». ولی خب کور خوانده بود youtube، چون من حالم از این ویدیو ها بهم میخوره و نگاه نمیکنم از این اراجیف.
- خلاصه برگشتم پای لپتاپ که مقاله ریاضی رو تمام کنم که یهو دیدم ای بابا ویدیو پلیری که ۲ ساعت پیش داشتم راجب باکتری ها فیلم نگاه میکردم هنوز بازه و تا دقیقه ۹ هم جلو رفته!
یه نگاه به خودم کردم و دیدم ای بابا، تو کمتر از ۲ ساعت، از باکتری شروع کردم و رفتم رفتم سراغ radionics و بعدش هم امواج فیزیک و تکنولوژیِ باستانی و ۲ برابر کردنِ درآمد توی یک سال و بعد هم (در یک اقدامِ انقلابی) سهامِ بورس و موقیعت فردا و commodity و بعد هم که ویرگول و مقاله ریاضی و گوشی موبایل و دوباره ویرگول و بالاخره به حول قوه الهی، بازگشت به خانه اول، یعنی ویدیوی باکتری ها!
خب، توجه کردی اصل قضیه چه بود؟
شاید الان به این فکر کنی که مشکل اینجاس که ما سریع از این کار میپریم روی یه کار دیگه. ولی از دید من اینجا یه مشکل دیگه وجود داره که تقریباً همه انسان های قرن بیست و یکمی هم باهاش سر و کله میزنن.
چه مشکلی؟ بهتره بگیم چه «مرضی».
معرفی میکنم: «Short Attention Span» یا به عبارتی «گند بزنن به اون مغزت که از ماهی گلی هم پایین تر افتادی».
حالا این Short Attention Span یا SAS چیه اصلاً؟
به فارسیِ خودمانی اگه بخوایم ترجمش کنیم، میشه «بازه توجه کوتاه». ولی خب همونطور که همه شما میدانید، من برای قلمبه حرف زدن آفریده نشدم. خودمانیش میشه اینکه آقا جان شما یه چیزی دارید به اسم «Attention Span» که یعنی «مدت زمانی که بتانی روی یه کاری تمرکز کنی و حواست پرت نشه».
حالا اگه این مدت زمان (span) برای یکی کوتاه (short) باشه، بهش میگن ماهی گلی. شوخی کردم، تو قرن ۲۱ که با آدما اینجور حرف نمیزنن. بهش میگن «عزیز دلِ زودرنج و حساسِ من، گوگولیِ لطیفِ من، شما اَتِنشِن اِسپَنِت کوتاه شده الهی برات بمیرم، برو تو اتاقت به اشتباهت فکر کن».
این شخصی که «ماهی گلی» شده، به احتمال زیاد خودش فکر میکنه اینجور نیست، چون به سبکِ زندگیِ ماهی گُلیانه عادت کرده.
حالا چه ویژگی هایی داره این ماهی گلی، ببخشید، این شخص؟
خیلی سادست، نمیتانه برای یه مدتی تمرکز کنه روی یه کار.
چند سوال و یک جواب
تا حالا فکر کردی که مثلاً:
- ابن سینا چطوری اینهمه کتاب نوشته توی عمرِ کوتاهش؟
- سعدی و حافظ و غیره چطوری اینهمه شعرِ کارهای بی نظیر انجام دادن؟
- اینهمه دانشمندای قدیمی چطور اینهمه کارهای خیلی بزرگ انجام دادن؟
- اصلاً بیایم همین دورانِ خودمان. یکی مثل علامه محمد تقی جعفری چطوری شد که خود خارجی ها بهش گفتن «ارسطوی قرن»؟
- یکی مثل همین آیت الله مکارم شیرازی که همین الان هم زنده هست، چطوریه که خدا تا کتاب نوشته راجب مسائل مختلف؟
- چطور میشه که یکی به اسم ملا احمد نراقی میاد و کتابی به اسم معراج السعاده مینویسه که یکی از کتابهای مورد علاقه خودم در تمام زندگیمه؟
- یکی مثل همین دانشمند های امروز که توی کشورهای مختلف دارن کارهای بزرگ انجام میدن، چطوریه که اینهمه کارِ بزرگ انجام میدن؟
چرا من و تو پس اینجور کارها نمیکنیم؟ یا بهتره بگم چرا «نمیتانیم» اینجور کارهای بزرگی بکنیم؟
درست حدس زدی، چون من و تو ماهی گلی هستیم عزیزم.
چه شد که اینجور شد؟
کافیه یه نگاه به دنیا و اطرافت بندازی. تا همین ۱۵ یا ۲۰ سال پیش، انسان ها بلد بودن «صبر» کنن برای رسیدن به خواسته هاشان، حاظر بودن وقت بزارن.
ولی الان چه؟
تمام دنیا به سمتی رفته که:
- همه چیز رو همین الان میخوایم.
- همه چیز رو زود میخوایم.
- دنبال اینیم که حال خوب رو هرچه سریعتر و به هر نحوی که شده بدست بیاریم.
- یه چیزای آشغالی به اسم شبکه های اجتماعی و غیره آمدن و ما رو تبدیل کردن که «ماشین هایی که بنزینشان لایکه» و برای گرفتنِ توجه، هر کاری میکنیم.
- و در آخر، تمامِ دور و ورِ ما چیزهاییه که هر لحظه حواس ما رو پرت میکنن و نمیزارن ذهنمان روی یک چیز متمرکز باشه. آشغالهایی مثل موبایل و تلویزیون و شبکه های اجتماعی و اینترنت و چرت و پرت و هر چیز مزاحمِ دیگه.
توی این جنگل (همه دنیا) که دیگه کسی حال و حوصله این رو نداره که «صبر» کنه و اصلاً اگه بخواد هم «نمیتانه» روی یه کار تمرکز کنه دیگه.
- کی حوصله داره بشینه روی یه مطلب علمی تحقیق کنه، وقتی اینستاگرام و ۱۰۰۰ جور «حواس پرتیِ شیرین» دیگه راحت در دسترس هست؟
- کی حوصله داره بشینه برای تبدیل شدن به یه برنامه نویسِ عالی، وقت بزاره روی یادگیریِ مبحثِ سختِ Algorithm ها و Data Structure ها، وقتی اینستاگرام و ۱۰۰۰ جور «حواس پرتیِ شیرین» دیگه راحت در دسترس هست؟
- کی حوصله داره بشینه ۱۲ ماه درس بخوانه و بشه دندانپزشک و یه عمر تو راحتی و رفاه زندگی کنه، وقتی اینستاگرام و ۱۰۰۰ جور «حواس پرتیِ شیرین» دیگه راحت در دسترس هست؟
من اصلاً نمیگم که موبایل و اینترنت و این چیزها بد هستن، من حرفم اینه که انسان ها ذاتاً تمایل به راحتی و تنبلی دارن و اگر «شرایطِ» تنبلی و فرار از سختی فراهم باشه براشان، به احتمالِ خیلی زیاد راحتی رو به سختی ترجیح خواهند داد.
و اما . . . یه حسن ختام پُر شکوه
ای انسان های مُدرن و امروزی و باکلاسِ قرنِ بیست و یکمی، من افتخار میکنم به شما، چون بالاخره شما بعد از تلاش های زیادِ شبانه روزی، موفق شدید Attention Span خودتان رو از یه ماهی گلی هم پایین تر بیارین.
- تا سال ۲۰۰۰، Attention Span ما ۱۲ ثانیه بوده.
- سال ۲۰۱۳ شده ۸ ثانیه، یعنی حتی کمتر از یه ماهی گلی! بابا ایول داریم به مولا.
البته فکر کنم این عکس یه شوخی بود بیشتر، ولی خب از دید من ماها از ۸ ثانیه هم کمتریم!
ولی یه تحقیقی توی دانمارک انجام شده که نشان میده این Attention Span واقعاً برای آدم ها خیلی کم شده به مرور زمان.
یه تحقیقی هم که Microsoft انجام داده، این نتیجه گرفته شده که گوشی های موبایل، اینترنتِ همراه (مثلاً 4G)، و شبکه های اجتماعی و مجازی، دلیل اصلیِ این اتفاقِ غرور آفرین هستن.
حالا من از خودم چیزهایی مثل کثافت کاری های بازاریاب ها و تبلیغات رو هم به این لیست اضافه میکنم چون اینها هم در این قضیه بی تقصیر نیستن. چون ذهن ما هر روز و هر لحظه داره به وسیله اینها هم «حواسش پرت میشه».
حرف آخر
اصلاً مگه باید برای همه چیز تحقیق علمی باشه؟ بعضی وقتها هم عقلِ آدم همه چی رو به آدم میگه. حتی اگه حرف از تحقیق علمی و این چیزها هم نزنیم، دیدنِ اتفاقاتی مثل اونی که اول مقاله توی مقدمه گفتم، شاید خیلی ساده باشه برای ما. چون تقریباً همه ما این قضیه رو داریم میبینیم که مدت زمان زیادی نمیتانیم روی یه کار تمرکز داشته باشیم.
و از دید من، قطعاً چیزایی مثل اینستاگرام که «هر لحظه یه چیز جدید به ما میدن» و سایر شبکه های اجتماعی، بیشترین تقصیر رو دارن. من خودم هیچ اینستاگرامی نداشتم هیچوقت و واقعاً الان که فکر میکنم، میبینم که اگه اینجور چیزا داشتم، شاید یک هزارم مطالعه ای که تو چند سال گذشته داشتم رو هم نمیتانستم داشته باشم.
یجورایی مطمئن هم هستم که اگه ابن سینا و حافظ و علامه جعفری و انیشتین و غیره هم اینستاگرام داشتن، هیچکدام هیچ کار باارزشی نمیکردن توی زندگیشان و اوج هنرشان توی زندگی، scroll کردنِ صفحات اینستاگرام با انگشت اشاره بود.
خدا رو شکر که ما اصلاً هیچکدام اینجور نیستیم!
مخلصات ماهی گلیانهء همگی. راه چاره هم با خودتان!
یا علی.
مثل همیشه هم برای ارتباط با من میتانید از ID تلگرام solyinho@ استفاده کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
شادی هایی که فقط میلیاردرها تجربه میکنن . . .
مطلبی دیگر از این انتشارات
ایالات متحده فان - قسمت بعدی مقاله «چرا تو زندگیت نباید دنبال آرزوهات بری؟»
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا بیشترِ دخترها وفادار نیستن؟