پستهای مرتبط با داستانک تعداد کل پستها: ۶ سایر پستها با این تگ در ویرگول امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۴ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه داستانک: قدرت یک کودک او در بعد از ظهر یکی از روزها به عمویش کمک می کرد تا در یک آسیاب قدیمي... امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه داستانک: دستها آن ها در صبح روز يكشنبه در يك كليسا سكه انداختند. امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه فرمانده ما هنوز فریاد سپاهیان را در گوشمان داریم: «چون پادشاه گفته/ فرمانده اس... امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه ارزش (داستانک) ناله از سنگ کوچکی بود که شکایت می کرد و میگفت: هر چیزی در این دنیا، ا... امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه مکانیک و جراح (داستانک) چطور من دستمزد کمی می گیرم و تو واقعا دستمزد هنگفتی را دریافت می کنی؟... امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه پشوتن (داستانک) خفه کنه طوری که دیگه صداش در نیاد. طوری که خفه باشه تا ابد. هم اون و ه...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۴ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه داستانک: قدرت یک کودک او در بعد از ظهر یکی از روزها به عمویش کمک می کرد تا در یک آسیاب قدیمي...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۴ سال پیش - خواندن ۳ دقیقه داستانک: دستها آن ها در صبح روز يكشنبه در يك كليسا سكه انداختند.
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه فرمانده ما هنوز فریاد سپاهیان را در گوشمان داریم: «چون پادشاه گفته/ فرمانده اس...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه ارزش (داستانک) ناله از سنگ کوچکی بود که شکایت می کرد و میگفت: هر چیزی در این دنیا، ا...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۱ دقیقه مکانیک و جراح (داستانک) چطور من دستمزد کمی می گیرم و تو واقعا دستمزد هنگفتی را دریافت می کنی؟...
امیرحسین مجیری در نشریه مداد ۵ سال پیش - خواندن ۲ دقیقه پشوتن (داستانک) خفه کنه طوری که دیگه صداش در نیاد. طوری که خفه باشه تا ابد. هم اون و ه...