Ahmad Reza Soleymani·۲ سال پیشنمایشنامهی خیلی کوتاه-۹[اوّلی و دوّمی، در فاصلهای زیاد از هم نشستهاند و یک طنابِ پوسیده که هر آن ممکن است پاره شود، آنها را از گردن بههم وصل کرده است. نور از…
Ahmad Reza Soleymaniدرتئوری قلم·۳ سال پیشداستان کوتاه «واهی»دخترک، روی صندلی پشت کمکراننده نشسته بود و یک ساعتی میشد که تمام تلاشش، گرفتن یک ویدئو برای خوراک استوری اینستاگرامش بود. زاویههای مختل…
Ahmad Reza Soleymaniدردیالوگ·۳ سال پیشنمایشنامهی خیلی کوتاه-۸[یک گوی درخشان، در میانه و انتهای صحنه، آویزان است. نور صحنه تنها از آن است. اوّلی و دوّمی، جایی جلوتر و در دو سوی گوی، روی صحنه، ایستادها…