زهرا بیت سیاح·۲ ماه پیش۴ نکتۀ مهم در نوشتن پیرنگ معماییدر این نوشتار با ۴ نکتۀ اساسی در نوشتن پیرنگهای معمایی آشنا میشوی.
طهورا کردی·۳ ماه پیش"حقیقت مخدوش"قسمت دهم:شاید این ورای تخیل و تحمل آدرین باشد. خواهرش زنده اما همدست برادرش بوده و حالا میخواهد او را بکشد. و البته اینکه همکار و دوست قدی…
طهورا کردی·۳ ماه پیش"حقیقت مخدوش"قسمت نهم:در یک ثانیه، چاقویی از روی میز بر میدارم و زیر گردن آدرین میگیرم. خشکش زده است.نیشخندی میزنم:《تعجب میکنم که انقدر دیر همه چیزو می…
طهورا کردی·۳ ماه پیش"حقیقت مخدوش"قسمت هشتم:آدرین که سرش را پایین انداخته است، به اطرافش نگاه میکند و بالاخره چشمش روی من ثابت میماند.دستم را به سمت موهایم میبرم. آرام آن را…
طهورا کردی·۳ ماه پیش"حقیقت مخدوش"قسمت هفتم:و بالاخره. تیر آخری که بر بال پرنده ی اندیشه ی آدرین مینشیند و آن را به هلاکت میرساند. تمامی قطعات پازل را کنار هم می چیند. آب ده…
طهورا کردی·۳ ماه پیش"حقیقت مخدوش"قسمت ششم:تمام عضلات آدرین منقبض میشوند و بالاخره حقیقت آشکار میشود.مارک موریسون، فرزند اول خانواده ی موریسون یک شب پیش از به قتل رساندن خان…
طهورا کردی·۳ ماه پیش"حقیقت مخدوش"قسمت پنجم:《چی رو؟》این بار صدای آدرین است که به گوش می رسد. دستان رئیس مافیا دوباره در هوا ثابت مانده اند.زیر لب می گویم:《مارک موریسون، ا…
طهورا کردی·۳ ماه پیش"حقیقت مخدوش"قسمت چهارم:چیزی نمیگویم و همانطور به چهره اش خیره میمانم. فشار دست آدرین بیشتر میشود. شاید متوجه شده هر لحظه ممکن است با چنگ و دندان به رئی…
طهورا کردی·۳ ماه پیش"حقیقت مخدوش"قسمت سوم: چشمانم درشت شده اند. امیدوارم متوجه نشده باشند، چون تقریبا درست گفته است. من به لیست افرادشان دست نیافتم اما آنها فکر میکنند من ا…
طهورا کردی·۳ ماه پیش"حقیقت مخدوش"قسمت دوم: آدرین کمی جا میخورد، نگاهش روی کمربندش است، و برای لحظهای سکوت می کند. دستش ناخودآگاه به سمت کمربندش می رود و لبخندی تلخ می…