aydin shakoori·۳ ماه پیشسفر بی انتها در قطار تنهاییمن یک مسافرم، با کولهباری که هر روز از این سو به آن سو میکشم. وقتی سوار قطاری میشوم که مسیری بیحد و مرز پیش رویش گسترده است، نگاهم به ب…
ریحان·۴ ماه پیشدنیای بچگی عجب صفایی داره.....در افسردهترین حالت ممکن از کار برگشتم خونه. البته کار که چی بگم! بیشتر از 6 ماه بدون حقوق و کار کردن در شرکت ورشکسته، عجیب از آدم انرژی می…
نیما·۱ سال پیشباقیموندههای خیلی کوچیکجلوی پیتزا پیشخوانِ تختطاووس، سرِ ظهری، بوی فلفل دلمهای و قارچ و سوسیس و پنیر برشته شده روی خمیر پیتزا میپیچید تو دماغم و میچرخید تو مخم…
Doctor Game·۱ سال پیشلذت برنامه نویسیمن یه چیزی بگم باورت میشه؟ نه نمیشه، مطمئنم. من وقتی شش سال داشتم، کامپیوتر دستم بود. پدرم با نرم افزار ورد کار میکرد و من از کارش لذت میبر…
عسل رستمی·۱ سال پیشدورهء سئو؛ علاقه یا پیچوندن جمعبندیشما خواننده اولین متن من در ویرگول و داستان من با پله به پله هستین. از سئو تا بازاریابی محتوایی میخوونید.
Hasti·۲ سال پیشبه مَن درون خودت گوش کنگنجی که در پی آن میگردی اینجاست کافیست به آینه بنگردی و به ندای درون خود گوش کنی
زهره ترقوئی | Zohreh Targhoei·۲ سال پیشاولین پست من در ویرگولتوی اولین پست سعی کردم به صورت تیتر وار از علاقه مندی هام و موضوعاتی که میخوام بگم حرف بزنم❤️
گیانا·۲ سال پیشگذر از عشق 3تو راه بودم همش به علی فکر میکردم، وقتی باهاش وقتمو میگذروندم انگار زمان برام ثابت بود انگار فقط اون بود که نفس می کشید ، اذیت کردناش شوخی…
گیانا·۲ سال پیشگذر از عشق 1خب بهتره شروع کنم و بگم سال 96 ارشد قبول شدم و تو بدترین دوران زندگیم بودم یه مشکلی بزرگ تو خانواده ام بود که شدیدا و حتی تا امروز تحت تاثی…