سمیرا منصوری·۲ سال پیشجعبه پرنده کتابی آخرالزمانی که نمی توانید آن را زمین بگذاریدکتاب جعبه پرنده که آن را به پیشنهاد طاقچه برای چالش خرداد ماه خواندم ، کتابی است آخر زمانی که شما را مجبور میکند تا لحظه آخر آن را زمین نگذ…
اسکیپروم دات آی آر·۲ سال پیشمعرفی هیجان انگیز ترین اتاق فرارهای تهران + عکساگر به دنبال بهترین اتاق فرارهای تهران در ژانر هیجان انگیز و مهیج میگردید تا با دوستان خود چالش جدیدی را تجربه کنید ما در این مقاله سعی در
به زمین آمده ام خادم زهرا باشم....·۴ سال پیشعشق یخی پارت_17با چشم هايى كه خمار خواب بود كورمال كورمال سمت آشپزخونه رفتم. آباژور توى سالن روشن بود. در يخچال و باز كردم و ليوانى آب خوردم. كمى خواب از…
به زمین آمده ام خادم زهرا باشم....·۴ سال پیشعشق یخی پارت_16صداى خنده اش بلند شد. لبخندى روى لبم نشست. چشم هام رو بستم. دوباره دلتنگ بى بى و غرغرهاى هر روزه اش شدم. آخ بى بى اگه شادى رو مى ديد حتماً…
به زمین آمده ام خادم زهرا باشم....·۴ سال پیشعشق یخی پارت_15سه روزى ميشد كه توى اين خونه اومده بودم. سه روز كسل كننده. تنها سرگرمى كه داشتم ساعاتى بود كه بهارك پيشم بود و باهاش بازى مى كردم. دوستاى ش…
به زمین آمده ام خادم زهرا باشم....·۴ سال پیشعشق یخی پارت_14آشپزخونه رو تميز كردم و از آشپزخونه بيرون اومدم. بهارك دوباره روى همون فرش نشسته بود و كمى اسباب بازى كنارش پهن بود. شادى با ديدنم اخمى كرد…
به زمین آمده ام خادم زهرا باشم....·۴ سال پیشعشق یخی پارت_13غذاش رو روی میز مخصوصش گذاشتم . قاشق و برداشتم تا دهنش بدم که دست دراز کرد قاشق رو از دستم کشید . لبخندی زدم و قاشق رو دست خودش دادم ،قاشق…
به زمین آمده ام خادم زهرا باشم....·۴ سال پیشعشق یخی پارت_12 https://s17.picofile.com/file/8419170584/%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C.png بهارک و روی فرش نرمی که کنار مبل بهمن بود ، گذاشت گفت : _ مامان شاد…
به زمین آمده ام خادم زهرا باشم....·۴ سال پیشعشق یخی پارت_11نگاهم بالا اومد و روی تونیک کوتاهی که بیشتر شبیه بلوز بود افتاد .نگاهم همین طور بالا اومدو روی شالی که روی شونه هاش افتاده بودو موهای بلوند…
به زمین آمده ام خادم زهرا باشم....·۴ سال پیشعشق یخی پارت_10جلوی در وردی بودو موقع ورود پوشیده بودم به پام زار میزد. توجه ای بهش نکردم و از پله ها اروم پایین اومدم . زنی از اشپزخونه خارج شد ، با د…