F.NRدرشبنامههایِ زنانه·۲ سال پیشکنجی کاغذیرهایی خود را انتظار میکشم آنجا که تو مرا بر روی آب ها صدا میزنی ...روح من در بهشتی ازل ، هراسان تولد دوباره اش است در سالیان درازی که می مر…
F.NR·۲ سال پیشآخرین نُت از آخرین خاطره هایمانزمان میگذرد و میگذرد و ما همچنان به سرعت ان ایمان نیاورده ایم ...لحظه های شوم خیانت را در ته فنجان ها میبینیم !و آزرو میکنیم کاش هرکدام از…
F.NR·۲ سال پیشبی نیاز از اولین آغوشت ...بر ستاره ای زندگی میکنم که غربتی بی فردا را به همه چیز ترجیح میدهد ...غربتی بی نیاز به درک آدم های قدیمیغربتی اغشته به عطر های تازه این غرب…
F.NR·۲ سال پیشهمه چیز به امشب بستگی دارد ...زمستان بر دیوار ها زوزه میکشید و در های زمان را میدَرید ...من را در انجا ببین ؛ پناهگاهی که همیشه میرفتیم ، دیگه وجود ندارد ...برای همین ای…