نقاش آینه ها?درپناهگاه نویسندگان·۴ ماه پیش"می خواهم بمیرم"ساعت یک و بیست و هشت دقیقه شب بود ، نمیدانم از چه ساعتی اما آنقدر گریه کرده بودم که دیگر اشکی در چشمانم باقی نمانده بود . از خدا و مخلوقاتش…
یوتابدرسَکّو!·۸ ماه پیش«برای کاکتوسهای تنها»به مدت چند هفته، زمانی که از کارگاه سفال به خانه برمیگشتم دستانم شروع به خاریدن میکرد. این مسئله تا چند روز ادامه داشت تا اینکه یک روز که…
آوای برترشو·۱۰ ماه پیشدر مسیر آرامش💞🔘 داستان کوتاهپدری برای از بین بردن بداخلاقی و زود عصبانی نشدن فرزندش به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و به او گفت: هر موقع عصبانی شد…
Geraa | گرا·۱۰ ماه پیشحتی شما دوست عزیز!تلنگری جدی به مسئولین، بر پایه بررسی فرمان امام علی(ع) به مالک اشتر...
امین·۱۰ ماه پیشاو برای قتل من آمدهمطمئنم وجود دارد، شخصی است که دنبال من میگردد و مطمئنم برای کشتن من در زمان مشخصی برنامه دارد.گاهی میبینمش، چشمان کاملا مشکی همرنگ موهای…
وحید والی·۲ سال پیشاین نیز بگذردهرچه بیشتر زندگی میکنم بیشتر میفهمم که چقدر بازیهایش پیچیده و عجیب است. ساده ترین چیزها هم ناگهان تبدیل به یک مساله هزار مجهول و یک معادله…
وحید والی·۲ سال پیشدودوقتی یک نقاشی را میبینی که دود از کله و گوش های کسی بلند میشود میفهمی که نقاش خواسته به تو نشان دهد که این فرد عصبانی است. فکر میکنم آدم وق…