Canimدرنامـهای به تو که نمیخوانی·۱ سال پیشاسلحه پُرسینه پر درداست محزون و پریشانای اسلحه پر، تو ماشه بِچکان این قلبِ پر از داغ، تو دست بِجُنبانای سَروِ خرامان ای ماه فروزان کم کن تو جفا را،…
امیر احسان امینی·۲ سال پیشحزنحزنآلودی محفل حضور است، حزن به مانند پیچکی گرد میخک دل میگردد و با او میآمیزد؛ او را به رهایی محصور میکند، حزن بهای رهایی است و گویی با…
علی آجریان·۵ سال پیشاین ها که توستاین تمنا که دست بر نمی دارد از سرماین خاطره که خشکیده- مدام مرور می شودو این صحنه که منجمد شده مقابل چشم هاماین رنگ بی رمقاین شبه شعراین ها…