«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
چرا در طبیعت باید مثل یک مجرم فراری رفتار کنیم؟!
مقدمه:
متاسفانه ما آدمها رسم دیرینهمان این است که بیشترین آسیب را خواسته یا ناخواسته به کسی یا چیزی میزنیم که بیشتر دوستش داریم. در مورد رفتار ما با طبیعت هم همین آش است و همین کاسه. یعنی طبیعت را معمولاً کسانی تهدید میکنند که بیشتر دوستش دارند. آن کسی که با طبیعت میانهای ندارد و ده سال یکبار هم به دل طبیعت نمیزند، هیچ آسیبی به طبیعت وارد نمیکند ولی آن آدمهای عاشق طبیعت که بیست و چهاری در دل طبیعت هستند، احتمال اینکه به طبیعت آسیب وارد کنند، خیلی زیاد است.
با توجه به اینکه بهار فصل زنده شدن طبیعت و رونق طبیعتگردی است و سیزدهبهدر یا روز طبیعت هم نزدیک است، گفتم نکات مهمّی را با استفاده از مضمون کتاب "طبیعتپیمایی بیردّپا" ولی نه با آن جدیّت، اوّل برای خودم و بعد برای شما، یادآوری کنم.
- موقعی که میخواهید، برای اتراق، چادر بزنید و یا چیزی پهن کنید، دنبال یک جای سرسبز نگردید. هیچ بعید نیست آخرین گونه از یک گیاه کمیاب که شما فکر میکنید علف هرز است، با نشستن دقیق شما بر روی آن، برای همیشه، منقرض شود. پس حتی اگر کمی هم به باسن مبارکتان فشار میآید، بگذارید بیاید و روی یک جای سفت و سخت، جا خشک کنید تا کمتر به آن منطقه، آسیب وارد شود.
- جان هر کسی که دوست دارید، کمی جلوی شکمچرانی خود را بگیرید و برای دو سیخ جوجهکباب لعنتی، جنگل گلستان را به کویر لوت تبدیل نکنید. جیرهی خشک یا یک لقمه نان پنیر بردارید تا با به جا گذاشتن یک تکّه زغال، یک جنگل را نابود نکنید.
- به جای استفاده از پوتین دوران خدمت سربازی خودتان یا پدرتان یا کفشهای گرانقیمت عاجدار، از یک کفش نرم که زیرهی کمعمقی دارد، استفاده کنید تا با هر بار قدم بر داشتن، بخشی از خاک و پوشش گیاهی معلوم و نامعلوم آن ناحیه را از بین نبرید.
- همین که احساس کردید دارد به رودهتان فشار میآید، محلّ دفع خود را، سر فرصت، پیشبینی کنید تا مجبور نشوید، کنار رودخانه، جادّه و یا چادر محلّ اتراقتان دست به تنبان شوید. مدفوع را باید در عمق بیستسانتیمتری و دستکم در فاصلهی هفتادمتری رودخانه، جادّه و یا محل اتراقتان، دفن کنید و روی آن را جوری بپوشانید که انگار نه انگار!
- یک نایلون مخصوص زبالههایی که قرار است در دل طبیعت، از خود به جا بگذارید، بردارید. خیلی زشت است کسانی که به طبیعت آمدهاند تا حالشان را خوب کنند، مسوول جمعآوری ته سیگار، بطریِ ادرار، ابزار عشقبازی ایمن(!)، خشاب خالی قرصهای فیلدار و بدون فیل(!)، نوار بهداشتیِ غیربهداشتی، پوشک تا خرخره پُرِ بچه و ... خودمان کنیم. جانورانی که چشمشان به این آثار باستانی به جا مانده از ما، به اصطلاح اشرف مخلوقات، میافتد چه قضاوتی در موردمان میکنند؟!
- از بشور و بساب و استفاده از مواد شوینده مخصوصاً پودر رختشویی که اجداد طبیعت را جلوی چشمانش میآورد، خودداری کنید.
- یادگاری نگذاریم و یادگاری هم برنداریم. در مورد یادگاری نگذاشتن که بسیار دیده، شنیده و خواندهاید و احتمالاً یادگاریهای طبیعتدوستنماها را در جای جای طبیعت دیدهاید. پس میروم سراغ یادگاری بر نداشتن. یادم میآید موقعی که به حج دانشجویی رفته بودم، یکی از همسفران، موقع برگشت، یک ساکِ خیلی سنگین را با خودش اینور و آنور میکشید. به او گفتم کادوهای سبکتر میگرفتی تا اینجوری دمارت در نیاید. گفت این سنگینی که برای کادو نیست. پرسیدم پس برای چی است؟ گفت وقتی رفته بودیم غار حرا، این سنگ را یادگاری برداشتم. وقتی تعجب مرا دید، کارش را با این جملات توجیه کرد:"فکرشو بکن، پیامبر (ص) روی این سنگ راه رفته، شاید هم با دستاش لمسش کرده باشه!" نخواستم بگویم شاید پیامبر (ص) عدل روی همین سنگ... بنابراین گفتم: "مرد حسابی! اگر هر کس برود غار حرا و یه سنگ اینقدری بردارد که دیگه چیزی از غار باقی نمیمونه!" گفت: "تو هنوز به این حدّ از عرفان نرسیدی که حرفای منو درک کنی!" یکبار هم که همراه یکی از فامیلا به غار علیصدر همدان رفتیم، یک تکّه از دیوارهی غار که چند هزار سال طول کشیده بود تا ساخته شود را در عرض یک ثانیه جدا کرد تا یک یادگاری از این سفر داشته باشد. بعد هم گفت من هر جایی رفتم، یک یادگاری برداشتم. حتی از منارجنبان اصفهان هم یادگاری دارم! میخواستم بگویم الهی خیرش را ببینی، ولی برای حفظ روابط فامیلی، بیخیال شدم!
حالا چرا در عنوان مطلب خدمت شما عرض کردم که "در دل طبیعت باید مثل یک مجرم فراری رفتار کنیم؟"
شما تصوّر کنید یکی از علما و فضلای عرصهی اختلاس و کلاهبرداری و یا یک قاتل و آدمخوار سریالی که فراری است و پلیس دنبالش است، بخواهد محض قایم شدن و نه تفریح و تفرّج، به دل طبیعت سفر کند. تردید نکنید کسی که توانسته چندهزار میلیارد را هاپولی کند و یا چند نفر را بکشد و بخورد ، اینقدر باهوش است که به این سادگیها، ردّی از خود به جا نگذارد. این آدم از ترس دستگیر شدن هم که شده است، هیچ اثری از خودش به جای نخواهد گذاشت. شما هم سعی کنید اگر عاشق طبیعت هستید، حداقل در طبیعت که هستید مثل یک مجرم و یا قاتل حرفهای رفتار کنید!
دو مطلب پیشین:
دوستان علاقهمند به "نوشتن"! به گاهنامهی شماره بیست و دو، سر بزنید و برای موضوعات مطرح شده در آن مطلب بنویسید و در صورت برندهشدن، کتاب جایزه بگیرید.
اگر وقت دارید: به نوشتههای هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسمِالله.
حُسن ختام:
مطلبی دیگر از این انتشارات
محفل قاتلین (۳)
مطلبی دیگر از این انتشارات
در آرزوی پرواز/ داستان کوتاه
مطلبی دیگر از این انتشارات
این داستان یک جورهایی بامزهست