زیستنِ پلتفرمی (Living As A Platform)

برای ارتباط گرفتن بهتر با موضوع شاید لازم باشه تا ابتدا تعریف پلتفرم را با هم مرور کنیم:

پلتفرم‌ها (معنای لغوی سکو) کسب و کارهایی هستند که زیرساختی جهت تعامل میان تولیدکنندگان بیرونی و مصرف‌کنندگان بیرونی از طریق ارزش آفرینی ایجاد می‌کنند.

شاید علت اینکه از تعبیر پلتفرمی استفاده شد ماهیت همین تعریف و البته نوعی رهایی پنهان در این مفهوم است که با ساختارهای فریم ورک که دارای محدودیت‌ها و چارچوب‌ها هستند تفاوت دارد. (دیدی که خصوصا قدیمی‌ترها نسبت به روند زندگی یک انسان دارند یک مسیر خطی با محدودیت های مشخص)


داستان اول: زمانی که پشت کنکوری بودم با توجه به تلاش‌های خودم و برنامه‌هام فکر می کردم قرار رشته مهندسی پزشکی که اون موقع مورد علاقه‌ام بود رو بخونم! تا اینکه نتایج اعلام شد و من رشته و دانشگاه مورد نظرم قبول نشدم. با کمی تحقیق و بیشتر از سر ناامیدی و پیشنهاد یکی از بستگان وارد رشته مهندسی صنایع شدم. ترم اول دانشگاه من اون دانشجوی افسرده و ناراحتی بودم که فکر می‌کرد دنیا به آخر رسیده و امکان نداره موفق بشه و به جایگاه دوستانم در دانشگاه‌های دیگه حسرت می‌خوردم. تا اینکه بعد از مدتی پذیرفتم شرایط رو و شروع به یادگیری، مطالعه، تحقیق و تجربه کردن کردم. (اینو یادتون بمونه)

ارشد قبول شدم، ترم سوم ارشد یکی از دوستان دوره کارشناسیم!! خیلی یهویی در حالی که فقط زبانی مطرح می‌کردم که دوست دارم کار کردن رو شروع کنم، پیشنهاد کاری در تهران رو بهم داد و من وارد حوزه مدیریت پروژه شدم! در پس زمینه ذهنی‌ام علاقه به درس برنامه ریزی و کنترل پروژه و کارهایی با ماهیت پروژه وجود داشت، اما فعالیت در حوزه کسب و کارهای آنلاین و شبکه‌ای از افراد و سایت‌ها و منابعی که پیش روی خودم قرار داده بودم آینده‌ای در اون حوزه رو برای خودم متصور بودم. در نتیجه سه ماهی در حوزه نفت و گاز فعالیت کردم که در اون سه ماه گیج ترین آدم روی زمین بودم! بعد خیلی اتفاقی توسط یکی از بستگان با یک آگهی شغلی جدید آشنا شدم. برای مصاحبه رزومه فرستادم و در کمال ناباوری شروع به کار کردم.

تصویر من در تایم ناهار
تصویر من در تایم ناهار

حالا اگر بریم عقب من کارشناسی جای دیگه‌ای قبول می‌شدم! (حتی همین رشته) ممکن بود هیچ وقت با دوستم نسیم آشنا نشم و قطعا در اون بازه درگیری با درس و پایان نامه جایی هم برای کار معرفی نمی شدم!


داستان دوم: ارشد! شبی که جواب نهایی ارشد اومد رو یادمه، دانشگاه تفرش مقصد بعدی من! برای خوابگاه و دانشگاه ثبت نام کردم و روزی که رفتم خوابگاهم رو تحویل بگیرم گفتند اسم من در لیست نیست. در نتیجه مجبور شدم در اتاق مهمان بمونم! یکی از ورودی‌های صنایع که روز ثبت نام با هم آشنا شده بودیم با اینکه اتاق داشت تصمیم گرفت هم اتاقی من بشه (جالبه بگم که الان ما باهم همکاریم) و بعد نفر سومی اضافه شد که دوستی عمیقی بین ما شکل گرفت و من به واسطه اون دوست شاید به حوزه نوشتن و محتوا علاقه‌مند شدم! خوره کتابی که نمی‌نوشت و تلاش، تشویق و پیگیری‌های دوطرفه باب آشنایی با تمرین‌های نوشتن رو برای من ایجاد کرد و بعد هم به واسطه متمم، دوستان متممی و ... وارد این مسیر شدم.

حد فاصل خوابگاه تا دانشگاه تفرش از پنجره اتاق
حد فاصل خوابگاه تا دانشگاه تفرش از پنجره اتاق


داستان سوم: ترم دو ارشد برای استارتاپ گرایند به دانشگاه اراک رفتم و در زمان شبکه‌سازی با امین آشنا شدم. کلی راجع به ایده سوپرمارکت آنلاین و یه سری ایده‌های دیگه با هم بحث کردیم. قرار شد یک بار سر فرصت راجع به ایده‌ها و نظرات من نسبت به هرکدوم و در واقع پخت‌تر شدنشون صحبت کنیم. بعد از اولین تماس فکر می کنم، ازم پرسید که یه گروهی هست که در حوزه سفارش آنلاین غذا کار می‌کنه و به یه نفر مثل من نیاز داره، باهاشون همکاری می‌کنم؟ منم قبول کردم و داستان اوردرچی شروع شد.

تولد یک سالگی اوردرچی که در استارتاپ ویکند اراک برگزار شد
تولد یک سالگی اوردرچی که در استارتاپ ویکند اراک برگزار شد


اگر اون روز به هردلیلی مثل خیلی رویدادهای دیگه که نشد! نمی‌رفتم و یا در حین شبکه سازی با امین آفتاب طلب آشنا نمی‌شدم. قطعا قصه اوردچی و تجربه های حاصل از اون وجود نداشت.

کدوم ما فکر می کردیم دورکاری، بدون مرز شدن دوره ها و نشست ها اینقدر سریع پذیرفته و ایجاد بشه ! و خب سوال بعدی اینه که چقدر برای این تغییر و تغییراتی از این قبیل آماده هستیم؟

وقتی داستان‌هایی از این قبیل که در سال‌های اخیر در زندگی‌هامون زیاد اتفاق افتاده رو بهش نگاه می‌کنیم یا حوادث و اتفاقاتی که ابهام موجود در آینده رو بیشتر کرده (مثل کرونا)، تعاریف دنیایی که ما رو به سوی موفقیت و هدف داشتن سوق میده (داشتن برنامه پنج ساله، ده ساله و ...) یه جورایی کمرنگ میشه.

یکی از راه‌ها می‌تونه تغییر تعریف‌هامون در خصوص مسائل مختلف باشه، مثلا به جای تعیین اهداف دقیق، داشتن هدف رسیدن به X و یا خریدن Y که در راستای ایجاد آرامش بلندمدت برای ماست، برای سال‌ها و ماه‌های پیش‌رومون یک تم در نظر بگیریم. مثلا تم تغییر، حذف اضافات، نظم، موفقیت‌های کوچک، اقدام و عمل و ...

درواقع به قول یکی از متاملان، لازم که در این دنیای جدید همواره تعاریف خودمون رو از مسائل مختلف به روز رسانی کنیم.

در واقع این فضای پلتفرمی که ما در اون قرار گرفتیم نقاط مختلفی رو پیش روی ما قرار میده و به دلیل عدم قطعیت و تغییرات دائمی شرایط، محیط و شبکه پیرامونمون، پیش بینی اینکه ما چند هفته و چند ماه دیگه در کدوم یک از نقطه‌ها هستیم سخت میشه! پس باید آماده هرگونه تغییری باشیم!

نقطه بعدی حرکت شما کجاست؟
نقطه بعدی حرکت شما کجاست؟


آنچه در جلسه سوم متاملان گذشت:
گفت و گوی متاملان
گفت و گوی متاملان


همون طور که در نگاه بلند مدت به دست آوردها هم بهش اشاره کردم، قدم‌های کوچکی که در مسیرهای مختلف برمی‌داریم در اخذ مجوز ورود به مسیرهای جدیدی که در این دنیای پلتفرمی پیش روی ما قرار می‌گیره نقش زیادی رو ایفا میکنه. علاوه بر اون اثر پروانه‌ای هر یک از تصمیمات و انتخاب‌هامون در یادگیری، ارتباطات و ... و قرار گرفتن در مسیرهای پیش روی ما موثر است.

به تعبیر دیگری که در مدیریت ریسک‌های زندگی (فرصت‌ها) ازش صحبت کردیم، در صورتی که ما آمادگی پذیرش یک فرصت رو داشته باشیم، زمانی که اتفاق رخ دهد، می‌توانیم احتمال یا اثر موفقیت خودمون رو بیشتر کنیم. در واقع اگر ما شناخت مناسبی از خودمون و ارزش‌هایی که می‌خوایم بهش دست پیدا کنیم داشته باشیم، در اون راستا مهارت‌هایی رو کسب کنیم و در مسیر قرار بگیریم (به قول معروف: به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل) نهایتا راه درست خودش نمایان می‌شود.

یکی از دیگه از چیزهایی که می‌تونه راه ما رو ساده‌تر کنه و همچنین مسیرهای بیشتری رو برامون ایجاد کنه شبکه‌های ارتباطی ماست (دوستان دوستان دوستانتون رو جدی بگیرید!).

پذیرش و انعطاف‌پذیری از موارد مهمی هستند که کمک می‌کنه تا در این دنیای پلتفرمی سرشار از تغییرات لحظه‌ای، این تغییرات را بپذیریم و سریع‌تر با این موج هم سو بشیم. همچنین وجود شبکه‌های حمایتی در اطراف ما که در صورت شکست و فشار ناشی از تغییر بتواند تاب آوری ما را افزایش بدهد نقش به سزایی دارد.

پیشنهاد متاملان جهت زندگی بهتر در این دنیای پلتفرمی
جمع بندی از زیستن بهتر در دنیای پلتفرمی
جمع بندی از زیستن بهتر در دنیای پلتفرمی


جلسه دوم: فومو

جلسه چهارم: تاب آوری

پ.ن. یک: در جلسه اول تاملات پاییزی موقع معرفی، گفتم: بعد از مدتی فهمیدم علاقه و سرک کشیدن در مسائل مختلف بیماری نیست :)! به عنوان منبع پاسخ این مسئله، به داستان چند پتانسیلی ها و سخنرانی خانم Emilie Wapnick در تد اشاره کردم.

بعد از اون هم توسط یکی از ویرگولی ها با مقاله هدفتان در زندگی وسعت است یا عمق که توسط ترجمان تهیه شده بود آشنا شدم. در اون مقاله اینطور بیان شده: "وسعت یاور عمق است، نه دشمن آن. در ارزشمندترین حیطه‌های زندگی، همه‌چیزدانان نسبت به متخصصان شانس بیشتری برای موفقیت دارند." از این رو شاید یکی دیگه از راه های بهره بهتر از زیستن پلتفرمی همین وسعت باشه. (لازم دونستم این منبع مفید رو هم معرفی کنم)


پ.ن.دو: خلاصه جلسه سوم از نگاه دیگر متاملان: فاطیما، سعیده، ندا، جواد، مجتبی، حانیه