روزهایی که مینویسم!
شکست
همه ما در سفر زندگیمون حداقل یکبار در نقطه شکست ایستادیم. حسی که بعد از هر شکست تجربه می کنیم، سوگواری پس از اون، دوباره برخاستن و در مسیر قدم برداشتن، اتفاقیه که هر کدوم از ما اون رو پشت سر گذاشتیم.
برای آمادگی جهت شرکت در جلسه هشتم تاملات پاییزی سعی کردم ابتدا به درونم رجوع کنم و ببینم کجاها توی زندگیم احساس شکست خوردن داشتم و مواجه ام در هرکدام از این حالت ها چه بوده؟ بعضی اوقات بعد از سوگواری شروع به جنگیدن کردم و گاهی هم هیچی!
الان که با فاصله از بعضی از اون تجربه ها بهشون نگاه می کنم به نظرم شکست هم مثل تنهایی، یک مفهوم ذهنیه که به تعداد آدم های روی زمین و مختصات اون ها در لحظه ای مشخص از زندگی این تعریف می تونه متفاوت باشه. یعنی مثلا در 20 سالگی تعریف و حد پذیرش شکست نسبت به 27 سالگی متفاوت است.
جلسه هشتم
در ادامه تاملات پاییزی، جلسه آخر را با موضوع شکست شروع کردیم. به پیشنهاد آقای نجفی قرار بود تا هر کدوم از ما در زمان موجود بین دو جلسه ی هفت و هشت، تلاشی در راستای شکست خوردن انجام بدیم. ابتدای جلسه بچه ها از شکست ها و تلاش هاشون گفتند و نهایتا هرکسی یک جمله در ساختار سخنِ بزرگان! مطرح کرد.
در ادامه ی جلسه بعد از نوشته شدن جملات قصار، مشخص شد که مهمان داریم! خانم فرزانه قدس مهمان جلسه هشتم بود و این جلسه هم به صورت پرسش و پاسخ با مهمان عزیز پیش رفت.
خانم قدس به درخواست بچه ها از تجربه شکست گفت و اینکه چطور گاهی بعد از تلاش زیاد، آنچه که قرار بوده اتفاق نیفتاده و اما گاهی هم شد آنچه شد. همچنین برامون گفت که چطور با سه سوال زیر، بعد از هر شکست میشه اون رو بررسی کرد و آموخته هاش رو نگه داشت تا تکرار نشه.
چه اشتباهی رخ داد؟
من چه چیزی یاد گرفتم؟
و دفعه بعد قرار چطور از آموخته هام استفاده کنم؟
شکست گاهی اوقات کمک می کنه تا دومینویی چیزهای جدیدی یاد بگیریم که هیچ وقت دیگه خارج از اون حال نمی تونیم.
نکته جالبی که در طی شش جلسه گروهی و دو جلسه با حضور مهمانان، به طور تکرار شونده در موضوعات مختلف بهش اشاره شد، ریشه در موضوع جلسه اول داشت. دانستن هویت خودمون، شناخت ارزش ها و باورها که با اسامی مختلفی در موضوعات مختلف ازش یاد شد. خوبه همه ما، ترس و بی حوصلگیِ ناشی از پاسخ به این سوال ها رو کنار بگذاریم و به درونمون رجوع کنیم تا در ابعاد مختلف زندگی بتونیم از اثر این شناخت استفاده کنیم. (بنده که دارم سخنرانی می کنم براتون :) خودم هم در حال جست جو هستم)
بعد از مشخص کردن ارزش ها باید در مجاورت مسائل مختلف قرار بگیریم اون موقع است که می بینیم تجربه های مختلف چطور به افزایش خلاقیت و توانایی ما کمک می کنه. از فواید نوک زدن در این جهان پلتفرمی قبلا صحبت کردیم. تعبیری که در همين راستا در اين جلسه باهاش آشنا شدم آدم های T شکل بود. افرادی که تجربه های مختلفی رو تست کردند تا نهایت نقطه ی مناسبی رو برای عمیق شدن انتخاب کنند.
بعد از اندکی جستجو به مزایای T شکل بودن آدم ها رسیدم. برای مثال سازمان ها با داشتن افراد T شکل می- تونند یک کار رو با نفرات کمتری انجام بدند. اگر افراد فقط در یک مسئله خاص تخصص داشته باشند برای تولید یا بهبود یک محصول به پرسنل متفاوتی نیاز دارند. اما اگر هر فرد دانش و مهارت های متفاوتی داشته باشد با نفرات کمتری کار صورت می گیره.
و نهایت مسئله دیگه ای که خانم قدس به شکل بامزه ای بهش پرداخت و با لهجه شیرینی بهش اشاره کرد :
حالا خبری هم نیست!!
این آفتاب و نمی خوای ببینی؟ این توت شیرین رو نمی خوای بخوری؟ و واقعا که گاهی غافلیم از این لذت ها
جلسات تاملات پاییزی بعد از گذر از هشت ایستگاه هویت، فومو، زیستن پلتفرمی، تاب آوری، ویژن، کار، پرسش و پاسخ با مهمان، شکست (حضور مهمان عزیز سوم) به پایان رسید اما درس آموخته های حاصل از اون و زندگی کردن اون ها چیزی که از این به بعد پیش روی ماست.
روایت خواندنی فاطیما از جلسه هشتم: آی ننه سکینه
جلسه هفتم: ستاره قطبی
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا باید در زندگی فقط دنبال خوشحالی بود؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
هشت کاری که روزهای ما رو معنادارتر میکنه!
مطلبی دیگر از این انتشارات
تاملات نابهنگام