ویرگول
ورودثبت نام
Dast Andaz
Dast Andaz
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

جنگاورانِ گریز از گوریدگی!

مقدّمه:

در این پُست، بدون خطر افشا، خیلی دلی و به دور از شیوه‌‎های مرسوم، در مورد فیلم «تلما و لوئیز» نوشتم. اضافه کردن شعر، دکلمه و ترانه نیز به صورت ناخودآگاه اتّفاق افتاده است. امیدوارم در مجموع چیز خوبی از آب درآمده باشد و مورد پسند شما واقع شود.

Thelma & Louise (1991)
Thelma & Louise (1991)

توجه: این یادداشت، نظر شخصی، غیرحرفه‌ای و کاملاً غیرکارشناسی دست‌انداز است.

https://soundcloud.com/pesar/track?in=azi-da/sets/nrd8xkve7f9g
خویشتن نشناخت مسکین آدمی
از فزونی آمد و شد در کمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت (مولوی)

فیلم «تلما و لوییز» را بعد از گذشت بیش از سی سال از ساخت آن، به تماشا نشستم.

فیلم شاد، شنگول، پرنشاط و پر انرژی است. صحنه‎‌های ملال‎‌‌آور و تاثربرانگیز هرگز نمی‎‌توانند بر انرژی آزاد شده در این دو زن، چیره شوند. گاهی هوا برت می‌‎دارد که ای کاش می‎‌توانستی مانند تلما و لوئیز، قید زندگی‌‎ای که در آن گیر افتادی را بزنی و تا جایی که می‎‌توانی از آن فاصله بگیری. بروی که بروی که بروی. حتی اگر شده است به قعر دوزخ!

https://soundcloud.com/triolet-band/triolet2?in=sepeedeh/sets/j4aor2enzndc
خشم‎‌های خلق بهر آشتیست
دام راحت دایماً بی‌راحتیست (مولوی)

این فیلم بیانیه‌ای است تصویری بر علیه پریشانی عصر مدرنیته و زدن زیر میز یکنواختی و روزمَرْگی و پر کشیدن به سوی آزادی از قید و بندهای چنبره زده بر زندگی. هر چند کار بشر به جایی رسیده است که هر چه کلمه‌ی آزادی را بیشتر می‌شنود، محصورتر می‌شود. دیگر هیچ انسانی، چه مرد و چه زن، در هیچ گوشه‌ای از این دنیا، نمی‌تواند آزاد باشد و طعم آزادی را بچشد.

آن‎که سودای آزادی بدون مرز در سرش بپروراند و نداند که چه می‌‎خواهد، بی‌‎آنکه خود بداند به حبس ابد محکوم شده است. دنیا اکنون پر است از محکومین به حبس ابد. محکومینی از جنس تلما و لوئیز.

تنها راه برای احساس آزادی، از دست دادن عقل است. آن‌که می‌اندیشد، نمی‌تواند آزاد باشد. پناه بردن به مشروب و مواد مخدّر نیز اقدامی متوهّمانه است برای رهایی از دست عقلِ دوراندیش و احساسِ کردن پشیزی آزادی.

https://soundcloud.com/shamehr/bogvlc6a2j0i?in=azi-da/sets/nrd8xkve7f9g
مرا دردی است و دارویی که جالینوس می‌‎گوید
که من این درد و دارو را نمی‌دانم نمی‌دانم (مولوی)

هر ساعت ماشینی اختراع می‌شود که زندگی را برای ما انسان‌ها راحت‌تر کند، ولی هر ماشینی که اختراع می‌شود، فقط می‌تواند توهّم راحتی را برای ما به ارمغان بیاورد، نه خود راحتی را. ما در اسارت ماشین‌‌ها به سر می‌بریم. انسانی را تصوّر کنید که در بزرگترین، هوشمندترین و مجهزترین خانه‌ی دنیا زندگی می‌کند. او بایستی هر لحظه را در استرس خرابی تجهیزات مدرنش و از دست دادن آن خانه سر کند. اگر هم استرسی نداشته باشد نمی‌تواند ذهن خود را برای حفظ و افزایش دارایی‌اش مشغول نکند. او هرگز به آن‎چه دارد راضی نیست و بیشتر و بیشتر می‎‌خواهد. هر کسی در هر وضعیتی که قرار دارد، چیزی را می‎‌خواهد که ندارد وقتی هم که آن چیز را به دست می‌آورد فوراً هوس داشتن چیزی دیگری به سرش می‎‌زند که ندارد و این دور باطل تا گور ادامه دارد.

https://soundcloud.com/korosh_s_1356/yckkomt0h7rm?in=azi-da/sets/nrd8xkve7f9g
دوست دارد یار این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی (مولوی)

این دو زن بر علیه جبر زمانه‌‎ی خویش، شورش می‎‌کنند. این دو زن به دنبال آزادی می‌‎روند، بی‌‎آنکه مرزی برای آن متصوّر باشند. این دو زن جدا از تمام مسائل مطرح شده در فیلم و جدا از سنجش خوب، بد یا زشت بودن کارهایشان در ترازوی اخلاق، جنگاوران مسیر شکستن قالب‎‌ها و چارچوب‎‌هایی هستند که در آن محصور شده‌‎اند. این دو زن، جنگاوران گریز از گوریدگی هستند. گریز از گوریدگی حتی تا سر حدّ مرگ!

چند تصویر مثل این در سینمای جهان وجود دارد؟
چند تصویر مثل این در سینمای جهان وجود دارد؟

عجیب است که فیلم چنان ما را در پوست تلما و لوئیز فرو می‌‎برد که بیرون آمدن از آن دشوار است. ما جوری در پوست این دو فرو می‌‎رویم که حتی در جایی که تاییدشان نمی‎‌کنیم، نمی‌‎توانیم دست از همراهی‌شان برداشته و آن‌‎ها را به حال خود رها کنیم. فیلم قادر است با روش طلسم‌‎گونه‎‌اش، هر مخاطبی را با هر طرز تفکّری که دارد، حتی اگر شده برای مدّتی، تلما و لوئیز کند. مخاطب نمی‌‎داند چرا ولی تا انتهای فیلم و شاید پس از اتمام فیلم، همچنان از تلما و لوئیز شدنش راضی است. حتی اگر تمام کارهای آن‎‌ها، افکار و رفتارشان را نپسندد و مورد پذیرش قرار ندهد. این است جادوی سینما. این است قدرت فیلم.

https://soundcloud.com/saadi_hpr/rostam-mirlashari-jadoo
همی‌گیرد گریبانم همی‌دارد پریشانم
من این خوش خوی بدخو را نمی‌دانم نمی‌دانم (مولوی)

هر جا یک یا چند زن افسار فیلم یا قصّه‌ای را در دست می‌گیرند، پای کلمه‌ی «فمینیست و فمینیسم» هم خودبه‎‌خود به میان می‌آید. در این فیلم هم اکثر مردان، به دردنخور، غیرمنطقی و هوس‌آلود هستند. ولی وجود مامور پلیس مردی که تلاش می‌کند تلما و لوییز را نجات دهد در ردّ صددرصد فمینیسمی بودن این فیلم کافی است.

خانم "کالی خوری" وقتی فیلمنامه‌ی «تلما و لوییز» را نوشت و اسکار گرفت، ۳۴ داشت. یعنی تقریباً در سن و سال شخصیت‌های اصلی فیلمنامه‌اش. فکر می‌کنم عامل موفقیّت او در نوشتن فیلمنامه‎‌ی "تلما و لوئیز" همین مطابقت سنّی و درک کامل او از خواسته‎‌های تلما و لوئیز، به نمایندگی از خودش و تمام زنان زمانه‎‌اش، است.

https://soundcloud.com/chraghjadoo/1fft7xfhxjss
یادداشت مرتبط:
https://virgool.io/Teshnegane-ketab/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%A2%D9%86-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%86%D8%AF-%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-kkgkjpp0zomk
https://virgool.io/MePlusBook/%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D9%85-%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%85-%D9%87%D9%86%D9%88%D8%B2%D9%85-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-znrbono6erpv
دو یادداشت پیشین:
https://virgool.io/@Jalal-Mohseni-Sh/%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%B1%D8%B4%D8%AF-%D9%81%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF-%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D9%8F%D9%84-%D9%88-%DA%86%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-pihbcdw9kpj6
https://virgool.io/WwwwAbi/%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DA%A9-%D9%87%D8%A7-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-imjlhtskxi4a
برای دستیابی به لینک‎ آخرین و تنها دسته‌‎بندی نوشته‌‎های دست‎انداز، می‌توانید به این یادداشت مراجعه کنید.
https://soundcloud.com/behzadhassanzadeh/blessing
اگر دوست داری بنویسی ولی نمی‌دونی چی بنویسی، یه سری به پُست پایان‌نامه‌‌‌ی دست‌انداز! (آخرین گاهنامه) بزن!
اگر وقت دارید: به نوشته‌های هشتگ «حال خوبتو با من تقسیم کن» سر بزنید و اگر خودتان حال خوبی برای تقسیم داشتید، لطفاً دست دست نکنید و آن را با این هشتگ بین دوستان خودتان تقسیم کنید. بِسم‌ِ‌الله.
حُسن ختام: هــــر كه دلارام ديــد، از دلــش آرام رفت، چشم ندارد خلاص، هركه درين دام رفت...
https://soundcloud.com/midnightstarlight/tg40wtn6h3vm?in=sepeedeh/sets/j4aor2enzndc
حال خوبتو با من تقسیم کنفیلم و سینماخانوادهسلامت روانیآزادی
«دنباله‌‎روِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید